مروری بر تاریخ مهندسی مکانیک در تمدن اسلامی
پیام شمسالدینی، دانشجوی دکترای ایرانشناسی دانشگاه شهیدبهشتی
شاهان نیز چون دیگر مردمان ـ از جوانسال گرفته تا سالخورده ـ اسبابی برای بازی داشتهاند؛ از بازیچهها گرفته تا لُعبتکانی که فراخور نامشان بازیچههایی شاهانه نام گرفتهاند. از زبان فردوسی در توصیف شاهنامه چنین گفتهاند: «… بهترینِ هر چیز را شاه گویند؛ چون شاهی که خوشتر گیاهی است و شاهکار که نیکوتر کرداری است … و شاهین که برتر پرنده است» (بهرام بیضایی، دیباچه نوین شاهنامه)؛ از اینرو اسباببازیهای شاهانه نیز شاهان عالم اسباببازیها بودهاند. نمونههایی همچون کشتیهایی مینیاتوری که بر سطح استخر حرکت میکردند و موسیقی مینواختند؛ زمانسنجهایی که بر سر هر موعد مقرر مجسمههایی را به گردش وامیداشتند؛ درختانی از طلا و نقره که پرندگانی فلزی بر شاخههایش آواز میخواندند یا پر و بال میافشاندند؛ پیکرکهایی که تقلیدی از نوبتزنان دربار بودند و بهراستی صدای طبل و بوقشان شنیده میشد؛ یا ابریقهایی که از هر یک از چند لولهشان نوشیدنی دیگری به جام ریخته میشد. تمامی این ابزار و وسایل را میتوان در علاقمندیهای شاهان به دستاوردهای عجیبوغریب صنایع و فنون باستانی جستجو کرد.
اسباب بازی در دوره اسلام
برگی از تاریخ روابط فرهنگی سرزمینهای اسلامی با اروپا به مبادلات میان «هارونالرشید»، پنجمین خلیفه عباسیان و «شارلمانی»، بنیانگذار امپراتوری روم و پدر کشور کنونی فرانسه اختصاص دارد. هارون برای غربیان که شیفته و فریفته «هزارویک شب» و قصههای تودرتوی آن بودند و هستند، چهره دیگری دارد و گاه در نهایت شگفتی نماینده گونهای حکمت و خردورزی شرقی نیز شناخته شده است. از اینرو داستان تبادل هدایا میان او و شارلمانی همواره بعنوان نقطهعطفی درخشان در تاریخ انتقال علوم و فنون از شرق به غرب نقل میشود. در گزارشهای تاریخی از کاروان هدایای بغداد به فرنگ که فیلی به نام «ابوالعباس» و یک دست شطرنج نیز در آن بود، به یکی بیشتر از بقیه توجه شده است؛ ساعت، اگرنه ساعتی شماطهدار، شاید ساعتی آفتابی!
شرقیان روزگار طولانی فناوران برجستهای بودند و با فرستادن نوادر و عجایبی چون ساعت به سرزمین فرنگان، دستِ بالاتر خود را در فراهمآوری اسباب و لوازم زندگی بشری و بطور خلاصه فرهنگ و تمدن به رخ قبایل تازه به سلطنت رسیده «گل» و «ژرمن» و «فرانک» میکشیدند. چیزی کمتر از یکهزار سال بعد این جریان وارونه شد و این بار فرنگیان بودند که در اواخر عصر تیموریان بار دیگر «نخستین نمونه ساعتهای مکانیکی» را همچون بضاعت برادران یوسف به ایشان استرداد دادند. هرچند این بار از دربار سلطان عثمانی، «بایزید» دوم و سلطان «احمد گورکان» در استانبول و هرات و سمرقند این ندا برنخاست که «هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَینَا». تنها یکی همچون «مولانا محمد حافظ اصفهانی» مخترع بود که میتوانست از اسرار این جعبه جادو و تحفه فرنگ سردرآورد و اسرار و طلسمات آن برخواند. هرچند گفتهاند این ساعت با منشاء احتمالی ایتالیاییاش ساعت کهنهای بود و به گرد پای ساعتهای پیشرفتهتر آن روز اروپا نمیرسید (محبی، فنون و منابع…، به نقل از قلندری).
«حافظ اصفهانی» یکی از آخرین مهندسان و فناوران مشرقزمین بود که نهتنها ابتکارهای فراوانی در حوزه علم مکانیک کرده بود، بلکه شرح ساخت این دستگاههای مکانیکی مختلف را در کتابی توصیف کرده بود. «نتیجهالدوله» فهرستی از این اختراعات را با شرح اجزای ماشین آن و توصیف چگونگی ساخت آنها فراهم آورده است: «یک ساعت مکانیکی، دستگاه عصاری (روغنکشی)، آسیاب آبی، دستگاه حلاجی با آب، ابزاری برای صاف کردن کاغذ، دستگاه ساخت مرکب، چرخی برای بالا کشیدن آب از چاه، ابزارهایی برای تعیین ساعت و چند رقم قفل که یکی را «قفل اصفهانی» خوانده بود.» (حنیف قلندری، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «حافظ اصفهانی»).
پس از او در سرزمینهای خلافت شرقی طلسم و منجنیق و علمالحیل دیگر از معانی اصیلی چون کشف رمز، مکانیک و شناخت اجزای ماشین و مکانیسمها خالی شدند و به هرزه در عداد علوم غریبهای چون کیمیا و عنقاشناسی قرار گرفتهاند. اینکه شاهان سرزمینهای خلافت شرقی علوم و فنون را بهجد نمیگرفتند و پیشنمونهها یا استارتآپهای مکانیکی روزگار خود را جز به چشم بازیچه و مایه تفریح نمینگریستند، نیمه تاریک تاریخ علم مکانیک در این آبوخاک است.
حقیقت این است که بر خلاف «حافظ اصفهانی، … [که] در دوران اقامتش در سمرقند به سفارش «خواجکا»، محمد عبدالله، فرزند ارشد خواجه عبیدالله احرار دستگاه روغنکشیاش را ساخته بود» (همانجا)؛ مکانیسمهای مکانیکی بسیار بیشماری به ورطه مضحکه، مایه تفریح یا انبساط خاطر و بازیچه و سرانجام اسباببازی کشانده شدند. گویا خردسالی فکری بسیاری از شاهان مانعی بر پیشرفت علوم و فنون میشد و تنها راه گریز از منع، مانع یا امتناع پیشرفتباوری مهندسان و مخترعان آن بود که به لطایفالحیلی شگفتی شاه را برانگیزند و این اعجاب را جوازی برای تحقیق و پیشرفت در علوم و فنون مکانیکی تلقی کنند. در آن روزگار هر مکانیسم پنهان و پوشیدهای را «حیلتی» میخواندند. همچون صناعت «منجنیق» که معرب واژه یونانی مکانیک (μηχανική) بود و بعدها به علم دژگیری و تصرف قلعه فروکاسته شد؛ علم مکانیک نیز بهناچار پشت اصطلاح «علمالحیل» پنهان شد و هر آنکس که صورت زیباتری بر این حیله میکشید، در استادی به لطایفالحیل مشهورتر میشد؛ مانند «ابوالفضل ابنعمید»، وزیر آلبویه و استاد «عضدالدوله دیلمی» که چهره برجستهای در علم «منجنیق» شناخته میشد. «… نتیجهالدوله [نیز] در زمره آثار «حیل» نامیده میشد و یکی از آخرین نمونههای اینگونه آثار بود. [حافظ اصفهانی] برای فهم بهتر مخاطب قطعات مختلف دستگاههایی را که ساخته بود، رسم کرده و نحوه اتصال آنها به یکدیگر را نیز با شکل توضیح داده است.» (همانجا)
«اتوماتون» یا دستگاههای مکانیکی خودبسنده مانند اسباببازیهای کوکی و ساعتهای شماطهدار و آسماننماها و مجسمههای متحرک همگی دستاوردهای این رویکرد نیمهپیدا ـ نیمهپنهان مهندسان و مخترعان تمدن اسلامی در ارائه دستاوردهای خود بودند.
حضور یکی از نخستین اتوماتونها در دربار خسروپرویز گزارش شده است؛ شاید این اتوماتون حاصل سفرهای ادیسهوار و گشتاسبی خسروپرویز در دیار رومیان بوده باشد که آن را برای اثبات اَپَرویزی خویشتن به اینسوی آبهای فرات کشانده باشد. از تیسفون خسروپرویز تا بغداد خلیفه منصور عباسی قصه بر همین منوال بود.
در روایات تاسیس شهر بغداد میخوانیم بر فراز گنبد بزرگ کاخ منصور در مدینهالسلام مجسمهای از مفرغ قد برافراشته بود. گفتهاند این مجسمه در شمایل سوارکاری نیزهبهدست بود و خاصیت آن چنین بود که هرگاه ثغری از ثغور اسلام در خطر حمله کافران قرار میگرفت، این سوارکار با نیزهاش بهجانب آن مرز اشاره میکرد تا اهالی دارالاسلام از سمتوسوی خطری که از دارالکفر بغداد را نشانه میگرفت، آگاه شوند!
استادی فرزانه در جستارهای خویش در باب ضرورت خردباوری مورخ و رویکرد انتقادی در تفکر تاریخی، این روایت را نشانهای از داستانهای باورناپذیر و بهضرورت مردودشدنی برشمرده است. شاگردانه میتوان چنین تعریض کرد که چهبسا این مجسمه مفرغی نوعی از اتوماتون بوده که کنترل آن نه از راه غرایب و موهومات؛ بلکه بوسیله چند مکانیسم ساده از درون قصر هدایت میشده است. عجایبنویس شهر بغداد ندانسته داستان را وارونه نقل کرده است. حرکت مجسمه ناشی از محرکی پنهانی بوده است و شاید گونهای اتوماتون با نیروی باد بوده باشد. ساکنان قبهای در مدینهالسلام این مجسمه را همچون چراغهای راهنمایی و رانندگی امروزی یا آژیرهای هشدار برای آگهی مردمان شهر تعبیه کرده بودند؛ چیزی شبیه به خروسهای بادنما بر فراز برخی عمارات که پیشاپیش با وزیدن نسیم و بیان جهت آن، فرارسیدن توفانهای سخت را پیشبینی میکنند. از اینرو این گزارش را میتوان شاهد ضعیفی بر حضور اتوماتون بادپایه تلقی کرد؛ نه گزارشی بر بیمغزی تاریخنویسان.
طلسم یا اسباب بازی؟
در همان روزگار درخشش فرهنگ و تمدن اسلامی در هزارویک شب نوشته شد. در گوشهگوشه داستانهای هزارویک شب به گروهی یا جماعتی برمیخوریم که پشت در بستهای قرار میگیرند؛ دری که با قفلی ناگشودنی طلسم شده و از میان آن گروه و جماعت همواره یکی پیدا میشود که آن طلسم برخواند و آن قفل را برگشاید: «اِفتَتِح یا سِمسِم»
شاید «علم طلسم» ریشه در حقیقت فناوری ساخت قفلهای رمزدار و علم پیچیده و امروزی رمزگشایی داشته باشد. پیش از این گفتیم که استاد مخترعی چون حافظ اصفهانی در کنار شرح ابتکارات مکانیکی خود از قفلی سخن گفته است که آن را «قفل اصفهانی» خوانده بود، همچنین قفل دیگری را توصیف کرده است که «دزد را تا رسیدن صاحبخانه معطل میکرد» (همانجا). مورخان باید خطای قصهپردازان را ببخشند که علوم و دستاوردهای علمی را به ورطه خرافات کشاندهاند و از آنها دستاویزی برای تفریح خاطر کودکانه شاهان فراهم کردهاند.
این رویکرد تفریحی ـ تفرجی و اعجاببرانگیز را در نزدیک به یکصد ماشین و مکانیسمی که فرزندان «موسی بن شاکر» در کتاب مکانیک خود (با عنوان کتاب الحیل…) توصیف کردهاند نیز میتوان یافت. احمد، محمد و حسن، فرزندان «موسی بن شاکر خوارزمی» مخترعان و مهندسان بیتالحکمه خلیفه مامون عباسی بودند؛ همینگونه است ۵۰ دستگاه مکانیکی که نابغه زمانها، استاد «اسماعیل جَزَری» نیز در کتابش (با عنوان الجامع بینالعلم و العمل) توصیف کرده است. جزری در مهندسی مکانیک و متالورژی نیز دستی نازک داشته است. چراغی که فتیلهاش خود به خود تنظیم میشد؛ رباتی که در نقض ساقی پیالهها را به یک میزان پر میکرد و…؛ همه و همه دستاوردهای مهندسان مکانیک تاریخ تمدن اسلامی بودند که بازیچه شاهان شده بودند.
ساعتهای مکانیکی و آسماننماهای متعدد متصل به آن در شهرهای مختلفی ساخته شدند. برخی از آنها مانند ساعتی در شهر کنونی «فاس» مراکش از این اقبال برخوردار بودند که تا زمانهای مدرن بپایند و تحت نفقات سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) بازسازی و به جهانیان معرفی شوند، برخی نیز مانند زمانسنج «دروازه ساعات» دمشق یا آسماننمای «ایوان ساعت» در مدرسه «مستنصریه» بغداد و دستساختههای اسماعیل جزری لابهلای کتابهای تاریخ مدفون شوند تا قرنها بعد محلی برای تشکیک و تردید قرار گیرند. از این جمله ساعتها در سرزمینهای ایران مرکزی نیز نمونههایی در دست داریم. قاضی «سیدرکنالدین حسینی یزدی» در مجموعه علمی ـ فرهنگی خود که نمونهای از ربع رشیدی «خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی» در تبریز بود، عمارت دیگری برافراشت به نام «رصد وقت و ساعت»، ساعتی که دستساخته استاد «ابوبکر ساعتساز آملی» بود.
سعدی و اسباب بازی
اگر اسباببازی وسیلهای برای گذراندن وقت، رشد و پیشرفت و مهارتآموزی کودکان بود، گاه کسانی از این خواص بهره بردند و گروه بسیاری از مردم را کودکانی انگاشتند و بر آن شدند تا ایشان را به راهی که خود میخواهند، سوق دهند. داستان سعدی و آن بت عجیب در بتکدهای در هند نیز شمهای از کاربرد بزرگانه اسباببازیهای مکانیکی است. سعدی در باب هشتم بوستان نوشته است:
بتی دیدم از عاج در سومنات
مزیّن چو در جاهلیت منات
در بتکده «سومنات» هند بتی از عاج بود که همچون بت منات بت اعراب جاهلی تزئین شده بود، اما خاصیت اصلی این بت و فتنهبرانگیزی آن بر سر راه توحید در آن بود که هنگام جمع آمدن گروه بتپرستان تکانی میخورد، دست برمیافراشت و اجابت دعای بتپرستان را تایید میکرد. سعدی در این داستان نیمهواقعی یا واقعنما بر آن میشد تا راز این بت را آشکار کند. پس از راه خدعه خود را به کاهنان معبد نزدیک کرد و پس از چندی که یکی از خاصگان آن بتکده شد، دریافت آن بت نیز چیزی نیست جز نوع دیگر از اتوماتونها که با طناب و رسن و… مجهز شده بود و به نیروی دست و بازی کاهنان خاصه تکان میخورد:
پس پرده مطرانی آذرپرست
مجاور سر ریسمانی به دست
عاقبت داستان نیز کشتن کاهنان است و تخریب بت و گریز سعدی جهاندیده به داستانی دیگر. این داستان جز آنکه برگ دیگری از تاریخ مکانیک و نمونههای اتوماتون است، ریشه در روایت تاریخی و درست بت معلق هندوان به گزارش ابوریحان بیرونی نیز دارد.
*عکسهای بیشتر، چاپ شده در نشریه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است