پیام شمسالدینی، دانشجوی دوره دکتری ایرانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
اگر سرشک پیِ شستنِ غبارِ غم است
بهجای هر مژهام دیدهای هنوز کم است
شکستهبالتر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است
محتشم کاشانی
ردپای نخستین کبوتران حَرَم را باید در جوار نخستین حَرَم جستوجو کنیم. خانه خدا در حجاز بهمثابه نخستین پناهگاهی بود برای دد و دام از چرنده و پرنده. از سالیان درازی پیش از ظهور اسلام، اعراب شهر و بادیه رعایت حرمت حرم را بر خود ملزم میدانستند و در آن محدوده تیر و کمان و شمشیر و نیزه را به کناری میگذاشتند. قرآن مسلمانان را از شکارگری در حالت احرام بر حذر داشت. در تفاسیر هم آمد که فیل بزرگ «اَبَرهه» بنا به سرشتی که داشت، از ورود به حرم ابا کرد، هرچند انسانها چنین نکردند و این بار پرندگان دیگری از جنسی دیگر داستان را به قول بیهقی از لونی دیگر کردند.
با ظهور اسلام احکام حرم تثبیت شد و آنکه مُحرِم میشد، نباید دست تعدی و تجاوز به هیچ ذیروحی از ملازمان حرم دراز میکرد؛ گویا هر جانداری در آن حدود بنا به جانی که داشت، امانی داشت. پس حمل سلاح و شکار و قطع حتی گیاهی از گیاهان حرم ممنوع بود و حرام. در حریمِ امنِ خانه خدا علف و پرنده و اهلی و وحشی همه در امان بودند و در برابر زیادهخواهیهای کمانداران عبوس و شمشیربهدستان خشمآگین شاید این نخستین ناحیه «شکار ممنوع» جهان بوده باشد.
حدود و ثغور این حرم نیز چنان بود که همچون واحهای خودبسنده و پویا او را با دیگران کاری نباشد و دیگران را به سوی او چشمِ انتظاری باشد، پس چنین حکم شد که حرم سرزمینی باشد که تمامی آبهای سرزمینهای پیرامون به سوی آن روان باشند و هیچ آبی از آن به بیرون جریان نداشته باشد؛ اینگونه آن که در حرم است، آسودهخاطر و چشم و دل سیراب بود و هر که رو به سوی حرم داشت، بیمی نداشت از تشنهکامی در بیابان و صُحبت خار مُغیلان.
آشکار شدن تربت شیر خدا و شاه مردان در تپههای اقلیمی که بعدها شهری شد و نجف اشرف نامیدندش، نیز با داستان شگفتی همراه است؛ داستانی که نشان از پیدایش نخستین حَرَم پیرامون آرامگاه یکی از خاندان پیامبر داشت. حرمی که آهوان بدانجا پناه برده بودند و فوجافوجِ باز و یوز و تازیِ خلیفه وقت ـ هارون الرشید ـ که به شکار رفته بود، نیز حُرمت آن را پاس میداشتند.
اما چندی بعد، گنبد و بارگاه دیگری، این بار در اقصینقاط شرقی ایرانزمین آشکار شد: حرم امام علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التَّحیه و الثَّنا. اگرچه نام حرم مطلقا برای یادکرد حرم خانه خدا به کار میرفت، اما اندکاندک کبوتر حرم در فرهنگ مردم ایران و از آنجا در شعر و ادب فارسی به آن گوشه از ایرانزمین اختصاص یافت و البته کم نیستند گنبدهای آسمانگون دیگری که به پاس حرمت مقام مقیم آن، پذیرای کبوتران آزاد و رهای کوه و دشت و بیابان شدند و مردمان مومن و خداجو نیز به همین شیوه دست از صید آنها شستند و نذر و نیاز خود را حتی به شکل آب و دانه و گندم به پای این کبوتران ریختند. در شعرهایشان دل خود را کبوتر حرم یافتند و ستمکاری یار و دیار در به خون افکندن مرغِ حرم را نکوهش کردند. گاه چون حافظ از خدا خواستند که یار را به جرم گناهِ کشتنِ مرغ حرم بازخواست نکند، گاه چون سعدی او را زینهار دادند که دیگربار به صید مرغ حرم تیغ برمکشد. آنگاه نیز که مشتی و لوطی و جوانمرد شدند؛ مثلا یکی مثل «داشآکل» اول کاری که کردند این بود که گَرد و شائب شکار «کبوتر حرم» را از چند فرسخی توغ و پاتوغ خود روفتند!
حالا حضور این پرندگان در گوشهگوشه حرم با تاریخ دیرباز و نانوشتهشان نهتنها نشانی از خاطر صفایافته زائران و مجاوران و خادمان حَرَم دارد که طواف گاهوبیگاهشان گرد حرم یکی از نشانههای بیبدیل این گوشه از آب و خاک است که آن را دوست داریم و به یکانیکان جاندارانش، از پرنده گرفته تا گیاه عشق میورزیم؛ این گوشه از زمین خدا که نامش ایران است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است