تمدن میانرودان تا فلات ایران
فرزانه ابراهیمزاده
چند سال قبل از ۱۹۰۱ که گوستاو ژاکیه و دمورگان در شوش قانون حمورابی را پیدا کنند، باستانشناسی بریتانیایی آسوریتبار به اسم هرمز رسام در تپه عمران در عراق استوانهای گلی پیدا کرد که خیلی زود معلوم شد فرمان کوروش هخامنشی برای فرمانداران بعد از فتح بابل است. این لوحی گلی مانند قانون حمورابی به بهانه خواندن و هزارویک دلیل دیگر از عراق به انگلستان و موزه بریتانیا رفت. دو کشور ایران و عراق، با هم اعلام مالکیت این شی باستانی را کردند مانند قانون حمورابی و برای بازگشتشان به موطن اصلی با دو موزه بزرگ جهان وارد جنگ شدند. رقابتی نهچندان دشمنانه که ریشه در گذشتهای دور دارد. گذشتهای که این دو سرزمین را برای کسب مقام قدیمیترین تمدن جهان به چالشی دوستانه کشانده است. چالشی که شهر سوخته در سیستان را در مقابل شام نینوا و نیپور در ساحل دجله و فرات میگذارد. این چالش روزی ثابت خواهد کرد، دو سرزمین عراق که زادگاه میانرودان مرکز تمدنهای بزرگی چون سومر و بابل و آکد و آشور است و فلات ایران که مادر تمدن عیلام و آریایی به شمار میرود، بخشی از تمدن بزرگتری بودند با ریشههای مشترک. لوح حمورابی بابلی در شوش و منشور کوروش پارسی در عمران تنها مشترکات فرهنگی ایران نیستند، بلکه «خط» هم جزو این مشترکات است. درست است که خط اختراع عجیبوغریب فنیقیهایی بود که در لبنان امروزی زندگی میکردند اما سومریها بودند که الفبای فنیقی را کامل و خط میخی را به نام خودشان ثبت کردند. خطی که از طریق بابلیها به عیلام آمد سرزمینی که در جنگ و تضاد با بابلیها بود. جنگی که مهمترین غنیمتش لوح حمورابی بود که از بابل به شوش آمد. عیلامیها را سرانجام آشوریها از میان برداشتند. آشوری که هوخشتره پادشاه ماد سرزمینشان را با خط گرفت. خطی که از مادها به هخامنشیان آموختند تا کوروش به کاتبان دربار دستور دهد بعد از فتح شهر بابل و گرفتن عصای مردوک خدای بزرگ و محافظ این شهر با سه زبان بنویسند که به دین و زندگی مردمان کاری نخواهند داشت و هیچ کسی را برده خود نخواهند کرد. داریوش فرمان داد این خط را با سه زبان در دل کوه بیستون حک کنند. اما خط تنها نقطه اتصال این دو منطقه نیست خدایانی با ریشههای یکسان نیز نشان دیگری از پیوستگی این تمدنهاست. ایشتار الهه بابلی دختر نانا یا همان ننه عیلامی است. الهه عشق و باروی که وقتی به ایرانیها رسیده تبدیل به آناهیتا شده. ایزدبانوی پاک و خدای آبهای روان. مردوک خدای بزرگ عیلامیها در شوش شوشیناک است با همان ویژگیها که در شمش است خدای بزرگ دیگر فلات ایران که نور و درخشش برابری می کند اهورمزدا خدای یگانه آریاییها. مشترکاتی که نشان میدهد برخلاف تصور بسیاری از باستانشناسان میان مردمان میانرودان و مردمان فلات ایران همیشه زبان جنگ برقرار نبوده است و با زبان صلح هم با همدیگر حرف میزدند. زبانی که روزگاری بخشی از یک تمدن بزرگ گمشده در میان منطقه فلات ایران و میانرودان از سوریه تا سیستان بود که راه زیادی تا کشف رازهایش برای باستانشناسان است. تمدنی که پزشکی را از سومر تا شهر سوخته برده و سفالگری را از عیلام تا بابل. تمدنی که پهلوانان گمشدهاش ممکن است روزی فرزندان گیلگمش باشند، اسطورهای که ریشههایش جایی در میان این دو سرزمین پنهان شده است. سرزمینهایی که نامشان جدا اما رسمشان یکی است.
- دستهبندیها: مهرپارسه , میراث فرهنگی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است