۲۴۹۳ روز مقاومت
سیده آمنه موسوی
قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت یکی از قطعنامههای این شوراست که در ۲۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایاندادن به جنگ ایران و عراق منعقد شد. بر اساس بند ۲ این توافقنامه باید سازمانی تحت نظارت سازمان ملل بر موضوع آتشبس و استقرار صلح میان دو کشور تا اطمینان نسبت به پایداری ترک مخاصمه نظارت میکرد. «علیرضا اکبری»، رئیس بخش نظامی اجرای قطعنامه ۵۹۸ در گفتگو با ماهنامه «مهرپارسه» از تاثیر این قطعنامه در استقرار صلح بینالمللی میگوید.
قطعنامه ۵۹۸ از نظر کمی و تعداد واژههای بهکارگرفتهشده مفصلترین و از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت درباره این جنگ بوده است؛ ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
قطعنامه ۵۹۸ مهمترین تلاش بینالمللی برای جلوگیری از ادامه جنگی بود که میتوانست با پیروزی ایران همراه باشد. یعنی برخی از کشورهای جهان که در خلال جنگ هشتساله تهران و بغداد به حمایت از عراق برخاسته بودند، تلاش کردند تا با تصویب این قطعنامه نیز از ادامه پیشرویهای ایران جلوگیری کنند، اما در هر صورت در قطعنامه ۵۹۸ حداقل ملاحظات مورد نظر ما در پاسداشت حقوق کشورمان تا حدودی در نظر گرفته شده و به برخی از خواستههای ایران اشاره شده بود؛ موضوعی که در هفت قطعنامه پیش از آن وجود نداشت. از جمله اینکه در این قطعنامه برای نخستین بار از واژه «جنگ» به جای «وضعیت» استفاده شده بود. در حقوق بینالملل واژه «وضعیت»، تنازع و کشمکشی عنوان شده که در حد جنگ به رسمیت شناخته نمیشود؛ بنابراین ضرورتی برای پیگیری عامل ایجاد آن وجود ندارد، اما با اطلاق واژه جنگ به آنچه طی هشت سال میان ایران و عراق در جریان بود، این مناقشه حالت رسمی پیدا کرد و یکسال پس از آن بود که طرفین با آتشبس و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی ترتیباتی برای تغییر معادلات امنیتی منطقه فراهم کردند. بر همین اساس هم بنده معتقدم که قطعنامه ۵۹۸ از نظر محتوا اساسیترین و از نظر ضمانت اجرایی قویترین قطعنامه شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق بوده است.
در بند شش قطعنامه ۵۹۸ به حق دفاع مشروع که در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل نیز بدان اشاره شده، توجه میشود. گنجاندن این بند در قطعنامه تا چه اندازه دیدگاههای مقامات کشورمان را تامین کرد؟
قاعدتا این انتظار وجود داشت که شورای امنیت سازمان ملل برای استقرار صلح به حق دفاع مشروع ایران در قطعنامه مذکور اشاره میکرد. اما نه در قطعنامه ۴۷۹ و نه در ۵۹۸ به این موضوع که یکی از دغدغههای اساسی مسئولان وقت کشورمان بود، اشاره نشد. در بند ۶ هم که شما بدان پرداختید، در یک حالت کلی از دبیرکل سازمان ملل درخواست میشود تا با مشورت طرفین منازعه هیات بیطرفی را تشکیل داده و گزارش تحقیقات آن را در اختیار شورای امنیت سازمان ملل قرار دهد. البته در این میان اگر تلاشهای دیپلماتیک ایران و همچنین «خاویر پرز دکوئیار»، دبیرکل وقت سازمان ملل و دستیارانش در کشف حقیقت نبود، ما با همین قطعنامه فعلی نیز مواجه نبودیم. این تلاشها بود که موجب شد تا گزارش نسبتا منصفانهای تهیه شده و تاکید شود که آغازگر جنگ طرف عراقی بود والا ظرفیت ماده ۶ در آن اندازه نبود که اطمینان حاصل کنیم که شورای امنیت بهدنبال حل مساله و ختم منازعه است. در ماده یک قطعنامه ۵۹۸ هم که دنبال حلوفصل موضوع است، تنها به آتشبس اشاره میشود. در این ماده حتی هنوز از واژه جنگ نیز استفاده نشده و از کلمه مناقشه بهرهبرداری میشود. همچنین از طرفین خواسته میشود تا از طریق مذاکره به مناقشه خود پایان دهند؛ بنابراین ظرفیت قطعنامه ظرفیت مطلوبی نبود، اما در مقایسه با هفت قطعنامه پیش از آن و از جمله قطعنامه ۵۸۲ نسبتا متعادلتر بود.
بنابراین صلحی که بر اساس قطعنامه ۵۹۸ به دست آمد، صلح مورد نظر ایران نبود؟
شاید نتوانیم به صراحت بگوییم که قطعنامه ۵۹۸ صلح مدنظر ایران را در خود نداشت؛ چراکه ایران در نهایت بهدنبال صلح و خاتمه جنگ بود، اما طبیعی است که ایران نیز مانند هر کشور دیگری مایل بود پیروز جنگ باشد تا اینکه بخواهد مجبور به پذیرش صلح شود. در یک جنگ، هر طرف میجنگد تا پیروز آن باشد، اما در ماههای پایانی جنگ ایران و عراق وضعیت ترتیبات استراتژیک و امنیتی که توسط قدرتهای جهانی سازماندهی پیدا شده بود، به شکلی طراحی شد تا مانع پیروزی ایران شود و شرایط را بهطور غیرمنصفانهای به نفع عراق تغییر دهد. بر همین اساس هم ایران نتوانست فاتح جنگ باشد و از روندی که منجر به صلح شد، راضی نبود، اما کل ماهیت صلح یک امر واقع بود که هم به جهت عدم پیروزی ایران تلخ بود و هم بهدلیل آنکه مانع ادامه جنگ شد، مطلوب قلمداد میشد.
بر اساس بند هفت قطعنامه قرار بود کمیتهای در سازمان ملل تشکیل شده و میزان خسارات را برآورد کند و از سوی صندوق بینالمللی پول هم پرداختهایی به دو کشور صورت بگیرد. زمان زیادی از پایان جنگ سپری شده، اما هنوز پرداخت این خسارات در هالهای از ابهام قرار دارد. اصلا پیگیری برای این موضوع انجام شد؟
ارزیابی نسبت به میزان خسارات وارده به کشور در دولتهای وقت صورت گرفت و از عدد ۳۰۰ تا هزار میلیارد دلار برآورد هزینه شد. این در حالی است که در بند هفت به این موضوع اشارهای نشده که چه سازمان یا کشوری باید مسئولیت پرداخت خسارات مورد نظر را بر عهده داشته باشند. طبعا جنگ یک مناقشه دوطرفه است، اما طرفی که آغازگر آن بود، مسئول بهشمار میرود و موظف به پرداخت خسارات است. بهطور مثال کویت پس از اشغال این کشور توسط عراق در سال ۱۹۹۰ توانست با کمک ائتلاف بینالمللی، صادرات نفت این کشور را در اختیار گیرد و صدام نیز تا دینار آخر خسارات مورد نظر را به کویت پرداخت کرد، اما در بند هفت قطعنامه ۵۹۸ تنها به این موضوع اشاره میشود که میزان خسارات وارده بررسی شود و بازسازی را با کمکهای بینالمللی سازمان دهند، اما مشخص نیست کدام سازمان بینالمللی مجری انجام آن است. هیچ ضمانت اجرایی نیز برای این امر وجود ندارد. مثلا تصریح نشده پس از تعیین متجاوز و آغازگر جنگ، این کشور میزان خسارتهای کشور مورد هجوم قرار گرفته را در صندوق پرداخت خسارات واریز و زیر نظر سازمان ملل به این کشور پرداخت کند. بر همین اساس هم اصلا این انتظار وجود ندارد که ما بتوانیم بر اساس بند هفت قطعنامه ۵۹۸ مطالبه غرامت داشته باشیم.
یعنی حالا هم این امکان برای ایران وجود ندارد؟
الان بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ سپری شده و اگر قرار بر پرداخت غرامت بود، باید طی این سالها پرداخت میشد، کمااینکه در بندهای یک و دو که مربوط به آتشبس هستند، تصریح شده که یک تیم ناظر سازمان ملل برای بررسی آتشبس و عقبنشینی کشورها اعزام شوند، اما حتی در بندهای بعدی هم هیچ اشارهای به پرداخت خسارات و غرامت جنگ نشده است. به خاطر میآورم در سال ۱۳۶۷ به بنده بهعنوان مسئول اجرای بند ۲ قطعنامه ۵۹۸ تنها ابلاغ شد که سازمانی را تشکیل دهم تا بتواند به کمک نیروهای سازمان ملل بر اجرای عملیات آتشبس نظارت داشته باشد، اما در بند شش و بند هفت هیچ سازوکاری برای پرداخت خسارات وجود ندارد. قطعنامه ۵۹۸ در این رابطه ضعیف است و ما هم نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. بله قوانین حقوق عامه هم در این رابطه گویاست، اما اراده سازمانی در سازمان ملل برای پرداخت خسارات به ایران وجود ندارد.
انعقاد این توافق تاثیری هم در روند صلح جهانی داشت؟
پاسخ به این سوال به بند هشت قطعنامه بازمیگردد که در بیانیه الجزایر هم بدان اشاره شده است. مبنی بر اینکه طرفین باید مساعی جمیله خود را برای جلوگیری از مداخله در امور یکدیگر و تامین صلح و ثبات منطقهای به عمل آورند. تقریبا در تمامی توافقنامههای بینالمللی که بر پایه صلح تنظیم شده، به موضوع اراده طرفین برای تحقق ثبات و تداوم آن پرداخته میشود و در این بند نیز به مسئولیت ایران و عراق و کشورهای همسایه برای انجام مساعی جمیله در تحقق صلح اشاره شده است، اما میبینیم که تنها دو سال پس از پایان جنگ ایران و عراق و زمانی که خیال صدام از موضوع خطوط مرزی و استقرار آتشبس و ترک مخاصمه از سوی ایران راحت شد، بیتوجه به موضوع صلح و ثبات منطقهای به کویت حمله کرد. عراق کشوری بود که در طول جنگ هشتساله با ایران همواره چه به لحاظ تسلیحاتی و چه مالی از سوی بیشتر کشورهای جهان حمایت میشد؛ بنابراین اگر بخواهم به این سوال شما پاسخ دهم، باید بگویم که پس از قطعنامه ۵۹۸ ایران تمام توان خود را برای حفظ صلح انجام داد، اما عراق بر این توافق پایبند نماند.
*عکسهای بیشتر، چاپ شده در نشریه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است