سکه های هخامنشی
خداداد رضاخانی، دکترای تاریخ باستان، پژوهشگر مدعو دانشگاه پرینستن آمریکا
هخامنشیان سنت ضرب سکه را از پادشاهی «لودیه» در آسیای صغیر اخذ کردند، اما آنها خود نخستین شاهنشاهی بزرگ جهان را بنیاد نهادند که از سکه برای مبادلات، بازرگانی و پرداخت مواجب استفاده میکرد. پیش از پرداختن به سکه و نقش آن در اقتصاد هخامنشی، باید به نقش مهمتر سکه در پراکندن تصویر قدرت هخامنشیان اشاره کرد. امروزه، ما پول و سکه را وسیلهای برای فعالیتهای اقتصادی تلقی میکنیم و به نقش سیاسی آن، یعنی این اصل توجه زیادی نمیکنیم که ضربکننده سکه، معمولا یک حکومت، با قرار دادن نام و نقش خود روی آن، در واقع به تبلیغ قدرت و گستره نفوذ خود دست زده است. این جنبه وجودی پول، جدا از نقش اساسی آن در اقتصاد، یکی از محرکان اصلی قدرتهای باستانی برای ضرب و پخش سکه بوده است. در واقع، هرجا که سکه خاصی راه مییافت و به دست هر فرد که میرسید، نام و قدرت حاکم ضربکننده آن نیز نمایان میشد. به همین دلیل نیز بود که حکومتهای باستانی، توجه زیادی به نقشهای روی سکه میکردند. بهخصوص در دوره هخامنشی، حق ضرب سکه بهطور مطلق متعلق به شخص شاهنشاه بود که اجازه ضرب آن را فقط به ضرابخانههای شاهی و فقط با استفاده از نقش تنظیمشده مشخصی میداد.
سکههای هخامنشی به دو دسته کلی تقسیم میشدند؛ دسته اول که معروفتر است، در متون یونانی «دریکوس استاتر» یا «سکه دریک» خوانده شده و از جنس طلا بود. دسته دوم، سکههایی است که «سیگلوس مدیکوس» یا «شقل مادی» خوانده میشوند و از جنس نقره ضرب میشدند. سنت ضرب و بهخصوص وزن این سکهها متعلق به حکومتهای قبل از شاهنشاهی هخامنشی بوده که در دوره هخامنشی ادامه یافت و پیشرفت کرد.
سکه «دریک» که نام آن از «در» پارسی باستان یا همان «زر» به معنی طلا میآید، اولین بار به دستور داریوش بزرگ در حدود سال ۵۱۵ قبل از میلاد ضرب شد. به نظر میآید که الگوی ضرب «دریک» در شاهنشاهی هخامنشی، مستقیما سکههای کروزوس، آخرین پادشاه کشور کوچک «لودیه» در غرب آسیای صغیر بود که در سال ۵۴۶ ق.م. به دست کوروش بزرگ فتح و به شاهنشاهی هخامنش منضم شد. سکههای کروزوس که از جنس طلا بودند و حدود ۸/۸ گرم وزن داشتند، روی خود نقش سر یک شیر و یک گاو را داشتند و بر پشت آنها، تنها علامتی که به نظر میآید علامت تایید سلطنتی بهصورت یک مخروط است.
سکههای «دریک» نیز مانند سکههای کروزوس، بر پشت خود فقط یک علامت مخروطیشکل دارند، اما روی سکههای «دریک»، نقشی از مردی پارسی با ریش بلند و تاج، احتمالا صورتی از پادشاه، نقر شده بوده که در دستان خود یک کمان و بر پشت، ترکشی پر از تیر دارد (شکل ۲). در بعضی سکههای گونههای دیگر «دریک»، به جای کمان، پادشاه زوبینی در دست دارد. هرچند گونه کلی سکههای «دریک»، بر مبنای سنت «لودیه» است، اما با اصلاحات وزنی زمان داریوش بزرگ، وزن سکه «دریک» بر مبنای «شقل» بابلی تنظیم شد که در نتیجه، این سکه با وزن میانگین ۴/۸ گرم، حدود ۴/۰ گرم سبکتر از استاتر طلای «لودیه»ای بود. به همین صورت، یکی از مهمترین دلایل محبوبیت و معروفیت سکه «دریک»، دقت دربار هخامنشی در بالا نگه داشتن عیار آن بود که بهطور معمول، سکههای «دریک» یافتشده، ۹۸ تا ۹۹ درصد طلای خالص هستند. اما بهدلیل وجود نقش پادشاه کماندار، یونانیان به سکههای «دریک»، «توکسوته» یا «کماندار» میگفتند که به گواهی تواریخ یونانی، نام معمول «دریک» در مناطق یونانی زبان بوده است. بهطور کل، سکهشناسان سکههای «دریک» را بر مبنای نقش روی آنها، به سه گونه تقسیم میکنند که به نظر میآید گونههای دو و سه، بعد از گونه یک ضرب شدهاند.
«سیگلوس» یا سکه نقره هخامنشی، مانند «دریک» نقشی از یک پادشاه زانوزده در حال حمل یک کمان یا زوبین دارد (شکل ۳). اما یک «سیگلوس» (که نام آن از «شقل» بابلی میآید)، مانند استاتر لودیهای، واحد وزنی ۱۱ گرمی بود. در دوره هخامنشی، سکههای «نیمسیگلوسی» (به وزن ۵/۵ گرم) معمول بودند. نسبت ارزش یک «سیگلوس» به یک «دریک»، ۲۰ به یک بود که از طرف دربار هخامنشی تثبیت شده بود. سیگلوسهای هخامنشی همه حدود ۹۵ درصد نقره خالص هستند. وزن سکه «سیگلوس» نیز مانند سکههای «دریک»، بر مبنای استانداردهای وزنی بابل بود که با اصلاحاتی چند، از جمله مبنا قرار دادن استاندارد وزنی هخامنشیان (فارسی باستان «دانکه»، ریشه کلمه «دانگ» به معنی یکششم در فارسی نو) برای محاسبه وزن شقل، تا اوایل قرن چهارم قبل از میلاد، ضرب میشد.
یکی از مهمترین مسائل در مورد سکههای هخامنشی، الگوهای کشف مجموعه سکهها در عصر حاضر است. در هیچکدام از کشفیات امروزی، سکههای «دریک» و «سیگلوس» کنار هم پیدا نشدهاند. بافت این کشفیات و محل جغرافیایی آنها به درک اهمیت و استفاده آنها در دوره هخامنشی کمک زیادی میکند. بهطور کل، سکههای «سیگلوس» فقط در ساتراپیهای هخامنشی در آسیای صغیر پیدا شدهاند و به نظر میآید که واحد پول محلی این منطقه به حساب میآمدهاند. در این زمینه، سکههای «سیگلوس» در تجارت منطقه شرق مدیترانه، با سکههای دو-درهمی آتنی رقابت میکردهاند.
از طرفی، زمینه و گستره کشف سکههای «دریک» هم نشاندهنده اهمیت آنها است. بهعنوان یکی از پردوامترین واحدهای پول طلا در دنیای باستان، «دریک» از محبوبیت و اهمیت کمسابقهای برخوردار بود. سکههای «دریک» حتی در مقدونیه، یونان و جنوب ایتالیا هم یافت شدهاند.. محبوبیت «دریک»، به علاوه پایداری ضرب آن در یک دوره نزدیک به ۱۸۰ساله، باعث تثبیت آن در مقام مهمترین سکه طلای زمان خود شد، تا حدی که در زبان یونانی باستان، واژه «دریک» معنی «سکه طلا» را به خود گرفت و حتی سکههای طلای پادشاهانی نظیر فیلیپ مقدونی نیز در یونانی «دریک فیلیپی» خوانده میشدند. به نظر میآید که کیفیت بالای «دریک» و نظارت کامل دربار هخامنشی بر ضرب منظم آن، «دریک» را به یکی از رقبای اصلی سکههای چهار-درهمی آتنی در مدیترانه تبدیل کرده بود که به دست بازرگانان یونانی و فینیقی، حتی به مناطق مرکزی مدیترانه نیز حمل شده بود. در این شرایط، سکه «دریک» یکی از مهمترین عوامل تجارت در منطقه غرب آسیا بهشمار میآید. اما باید توجه کنیم که مفهوم سکه بهعنوان یک واحد پول «ملی» در دوره باستان وجود نداشته، به این معنی که در همان حوزهای که «دریک» یا «سیگلوس» برای تجارت و دادوستد به کار میرفته، سکههای دیگری مانند «استاتر» مقدونی یا درهم آتنی نیز وجود داشته که همه آنها بر مبنای وزن فلزشان، ارزش مخصوص خود را داشتهاند. همه این سکهها نیز معمولا با نرخ مشخصی، به واحدهای دیگر قابل تعویض بودند. مثلا، یک سکه «سیگلوس» هخامنشی، برابر ۵/۷ اوبول آتنی (شش اوبول= یک درهم) ارزش داشته است.
در اینجا باید گوشزد کرد که مهمترین راه انتقال سکه از ضرابخانههای شاهی به دست بازرگانان و احتمالا مهمترین دلیلی که شاهان سکه ضرب میکردند، پرداختن مزد ماهانه سربازان بوده است. «گزنفون» به ما میگوید که مزد سربازان هخامنشی، یک «دریک» طلا در ماه بوده. در دورههای بعدی که سربازان مزدور یونانی در ارتش هخامنشی حضور چشمگیری پیدا کرده بودند، پرداخت مزد آنان با سکههای آتنی معمولتر شده بود و به گفته گزنفون، آنها به نرخ یک درهم آتنی در روز، حقوق دریافت میکردهاند.
محل اصلی ضرب سکه در شاهنشاهی هخامنشی، شهر «سارد» در «لودیه» بود که ضرابخانه آن از زمان «کروزوس» فعالیت میکرد. تعداد سکههای پیداشده از جنوب بینالنهرین و وجود تعداد زیادی از سکههای گونه سوم، سکهشناسان را به این صرافت انداخته است که احتمالا در دورههای بعدی، ضرابخانه دومی در شهر بابل نیز پایهگذاری شده بود. ضرابخانه بابلی در اواخر دوره هخامنشی و زمان اسکندر مقدونی، سکههای «دو-دریکی»ای ضرب میکرد که از آنها تعداد قابل توجهی به دست ما رسیده است.
بهطور کل باید توجه کرد که بیشتر سکههای «دریک» کشفشده و تمام «سیگلوس»های کشفشده به استثنای چند مورد کوچک، در مناطق غربی شاهنشاهی هخامنشی و منطقه مدیترانه پیدا شدهاند. با توجه به وجود ضرابخانههایی در «سارد» و «بابل»، اینطور به نظر میرسد که هدف اصلی هخامنشیان در ضرب سکه در این مناطق، فراهم کردن راهی برای «ساتراپی»های غربی شاهنشاهی جهت پرداخت مالیاتهایشان بوده است. نظر به اینکه در این مناطق، بهخصوص در آسیای صغیر و یونان، امکانات کشاورزی برای تولید بالا و پرداخت مالیات جنسی بسیار محدود و شغل بسیاری از اهالی، بازرگانی بوده، فراهم کردن راهی برای پرداخت مالیات نقدی، از جمله دلایل شاهنشاهان هخامنشی برای ضرب سکه و پخش آن در مناطق غربی شاهنشاهی محسوب میشده است.
هرچند سکه دریک بهطور مرتب تا آخر دوره هخامنشی ضرب میشده، بالا گرفتن خودمختاری «ساتراپی»های آسیای صغیر و رشد اقتصادی آتن در حوزه بازرگانی شرق مدیترانه، کمکم از اهمیت «دریک» و «سیگلوس» کاست، بهطوری که «سیگلوس» در حدود اواخر قرن پنجم قبل از میلاد به کل از چرخه خارج شد و جای خود را به درهمهای «ساتراپ»های خودمختار داد. «دریک» هم در بازرگانی شرق مدیترانه، موقعیت خود را به نفع سکه «استاتر» فیلیپ دوم مقدونی از دست داد. وجود سکه «دو-دریکی» در زمان اسکندر نشاندهنده دوام آوردن این سکه است، هرچند بهزودی، جای خود را به استاندارد وزنی و ضربی سکه «درهم» آتن میدهد. در تداوم این سنت، «درهم» اشکانی با نقش شاهان آن دوره، جای خود را به «درهم» ساسانی میدهد که به سکه استاندارد ایرانی تبدیل میشود و با تثبیت وزن و صورت آن در دوره ساسانی، الهامبخش سکه نقره اسلامی به همین اسم «درهم» میشود که تا امروزه نیز در بعضی از کشورهای اسلامی مورد استفاده است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است