علی بهادری، دکترای باستان شناسی، استادیار دانشگاه شهید بهشتی
«…این مجسمه سنگی به فرمان داریوششاه در مصر ساخته شد تا هر که آن را مشاهده کند، بداند که مرد پارسی کشور مصر را از آن خود کرده بود…». این بخشی از کتیبهای است منقور بر مجسمه داریوش اول (۵۲۲ تا ۴۸۶ ق.م.) شاهنشاه هخامنشی که برای نمایش در «هلیوپولیس»، یکی از شهرهای مهم مصر باستان، ساخته شد، اما بعدا در زمان پسرش خشایارشا (۴۸۶ تا ۴۶۵ ق.م.) به کاخ شوش منتقل شد و باستانشناسان فرانسوی آن را در سال ۱۳۵۰ کشف کردند و اکنون در موزه ملی ایران نگهداری میشود. مجسمه داریوش یکی از یادمانهایی است که این شاهنشاه هخامنشی در جریان ورودش به مصر بین سالهای ۵۱۸ تا ۵۱۳ ق.م. با هدف تحکیم سلطه بر آن دیار در آنجا برپا کرد. شاید مهمترین اقدام داریوش در مصر حفر ترعه (کانال) سوئز بود که تحقیقات باستانشناسی و منابع تاریخی آن را تایید میکنند. «هرودوت»، مورخ یونانی معاصر هخامنشیان نقل میکند که «نِخو» فرعون سلسله بیستوششم مصر در حدود ۶۰۰ ق.م. تصمیم گرفت کانالی برای اتصال یکی از شاخههای شرقی رود نیل به دریای سرخ حفر کند، اما با وجود تلاش بسیار که به قیمت فوت ۱۲۰ هزار کارگر مصری تمام شد، این پروژه به اتمام نرسید. هرودوت تصریح میکند که داریوش حفر کانال را پی گرفت و به پایان رساند، بهطوری که قابل کشتیرانی شد و در روزگار هرودوت نیز کماکان مورد استفاده بوده است. در بادی امر، مصریها گمان میکردند که در صورت ساخت چنین آبراههای، آب رود نیل به شوری گراییده و اراضی کشاورزی از بین خواهد رفت و حتی کشور مصر به زیر آب خواهد رفت، اما چنین نشد.
آبراهه داریوش با عرض حدود ۴۵ متر از نزدیکی «بوباستیس» (الزقازیق) یکی از شهرهای باستانی مصر، واقع بر ساحل «پلوزیاک» شرقیترین شاخه نیل آغاز میشد و با طی مسیر ۸۴کیلومتری به دریاچه تمساح میرسید. سپس از آنجا به سمت دریاچه تلخ تغییر مسیر داده و با عبور از آن به مسیر خود ادامه میداد و به خلیج سوئز ختم میشد. پیداست که هدف اصلی داریوش از حفر ترعه سوئز علاوه بر قابلیتهای آن در امر آبیاری اراضی کشاورزی و مهار سیل و طغیان نیل، تسهیل تجارت بینالمللی در شاهنشاهی هخامنشی در حوضه دریای مدیترانه و غرب آسیا و هند بود و به همین دلیل تا پایان دوره هخامنشی در ۳۳۰ ق.م. به حیات خود ادامه داد. بعد از آن در دوره حاکمیت «بطالسه» بر مصر، در حدود ۲۷۰ ق.م. لایروبی شد و دیگر بار «تراژان» امپراتور روم در حدود ۱۰۰ میلادی آن را بازسازی کرد. کانال سوئز بعد از تصرف مصر توسط اعراب در سده هشتم میلادی به دست عمروعاص حاکم اموی تعمیر شد، اما در سال ۷۷۶ میلادی بنا به ملاحظات نظامی مسیر آن مسدود و تا قرن هجدهم میلادی با همین وضعیت رها شد.
اما باوجود تحقیقات فراوان زمینشناختی هنوز نسبت یا رابطه ترعه برساخته داریوش با کانال نخو دقیقا مشخص نیست و نمیدانیم که آیا داریوش مسیر جدیدی را برای احداث کانال برگزید یا پروژه نخو را ادامه داد، اما تردیدی نیست که هدف نخو از حفر کانال صرفا محلی و در حد استفاده کشاورزی بوده است. بهعلاوه، تحقیقات نشان دادهاند که بعید است کانال نخو برای اتصال نیل به خلیج سوئز حفر شده باشد، زیرا حداکثر تا دریاچه تمساح پیشروی میکرده است. کانال سوئز فعلی به طول ۱۹۳ کیلومتر که در یک مسیر شمالی ـ جنوبی از بندر «پرتسعید» بر ساحل دریای مدیترانه آغاز و از طریق دریاچههای تمساح و تلخ مستقیما به خلیج سوئز متصل میشود، در سال ۱۸۶۹ میلادی حفر شد.
داریوش برای گرامیداشت اتمام این شاهکار بزرگ مهندسی فرمان برپایی چهار سنگافراشته (استل) به ارتفاع سه متر بر ساحل راست کانال را صادر کرد که بقایای سه «استل» به نامهای سنگافراشته «تلالمسخوطه»، سنگافراشته «شالوف» یا «کبریت» و سنگافراشته «سوئز» باقی مانده است. پشت هر «استل» کتیبههای میخی سهزبانه به خطوط پارسی باستان، عیلامی، بابلی و روی آنها کتیبههای «هیروگلیفی» نقر شدهاند. داریوش در این کتیبهها خود را با افتخار یک ایرانی خطاب میکند که از ایران آمده و مصر را فتح کرده است. کتیبهها شرح میدهند که داریوش بنا به درخواست مقامات محلی مصر به ساخت و اتمام کانال اهتمام ورزید و تاکید میکنند که در حضور داریوش ۲۴ کشتی حامل خراج مصر به سوی ساحل ایران به راه افتادند. داریوش در کتیبهها به حفر کانالی اشاره میکند که از نیل آغاز میشد و به ایران راه میبرد و بیان میدارد که ترعه مزبور در میان جشن و سرور افتتاح شد. برخی از محققان با استناد به «دیودور سیسیلی»، مورخ یونانی سده نخست ق.م. معتقدند که داریوش نیز همچون نخو موفق به تکمیل کانال نشد، اما کتیبههای سنگافراشته ثابت میکنند که این امر محقق شده است.
روی هر سنگافراشته یک نقشبرجسته بزرگ و زیبا حجاری شده است. صحنه آن عبارت است از ۲۴ نامـحلقه (کارتوش) حاوی نام کشورهای تابعه شاهنشاهی هخامنشی که روی آن پیکرهای با لباس محلی خاص خود زانو زده و دستانش را به نشانه احترام بالا آورده است. در راس هر سنگافراشته که به حالت قوسی است، یک قرص بالدار از نوع مصری در حالی به نمایش درآمده است که بالهای خود را بر پیکره خدایان مصر علیا و سفلی گسترده است. نامـحلقه حاوی نام داریوش میان پیکره این خدایان قرار دارد؛ همراه با کتیبهای به این مضمون که خدایان پادشاهی و اختیار همه سرزمینها و مردمان را به داریوش ارزانی کردهاند. بر پشت هر سنگافراشته نیز تصویری از دو مرد در لباس هخامنشی دیده میشود که تاج بر سر دارند و زیر گوی بالدار مصری در مقابل نامـحلقه داریوش ایستادهاند.
مصر کشوری باتمدن و ثروتمند بود که افزودن آن به قلمرو شاهنشاهی هخامنشی و حفظ آن اهمیت زیادی برای شاهان این سلسله داشت. به همین دلیل، «کمبوجیه» (۵۳۰ تا ۵۲۲ ق.م.) پسر و جانشین کوروش بزرگ (۵۵۰ تا ۵۳۰ ق.م.) اقدام به فتح این سرزمین کرد و آن را به شاهنشاهی هخامنشی منضم ساخت. مصر در زمره نخستین کشورهایی بود که همزمان با آغاز پادشاهی داریوش اول علیه او شورید و اعلام استقلال کرد. بعد از این برهه نیز مصر بارها علیه ایران شورش کرد، اما شاهان هخامنشی به هر نحو آن را به فهرست کشورهای تحت سلطه خود بازمیگرداندند. یکی از ابرازهای شاهان هخامنشی و در راس آنان داریوش اول، توسل به ساخت بناهای عمومی نظیر آبراهه سوئز و بهرهبرداری تبلیغاتی و سیاسی از آنها بود. داریوش با درک اهمیت ساخت این کانال برای مردم مصر و آبادانی آن کشور، ساخت کانال سوئز را به پایان برد، اما هدف بزرگتر او برخورداری از منافع رونق تجارت راه دور برای شاهنشاهی هخامنشی و اهمیت نظامی آن برای مهار ناامنی ناشی از شورشهای ادواری مصریها بود. کتیبه مجسمه داریوش که در آغاز این نوشته آمد، همراه با گفتار جاهطلبانه و بیسابقه او در کتیبه سنگافراشته؛ «… من پارسیام، از پارس آمدم و مصر را فتح کردم…»، یادآور نثر معروف این فرمانروای پرآوازه دوران باستان در کتیبه آرامگاهش در نقش رستم فارس است و بهروشنی حاکی از روح امپریالیستی شاهنشاهی هخامنشی در ۲۵۰۰ سال پیش: «اگر میخواهی بدانی که داریوششاه چه تعداد کشور را اداره میکرد، به پیکره آنان بنگر که اورنگ مرا حمل میکنند، سپس بر تو معلوم خواهد شد که نیزه مرد پارسی [به نقاط] خیلی دور رفته است، آنگاه خواهی دانست که مرد پارسی [در سرزمینهای] دور از پارس جنگیده است».
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است