مروری بر تصاویر کاروانسراهای ایران در سفرنامه «اوژن فلاندن»
سیدعمادالدین قرشی، کارشناسارشد پژوهشهنر
«ژان-باتیست اوژن ناپلئون فلاندن» (۱۸۸۹تور-۱۸۰۹ناپل) نقاش، معمار، خاورشناس و سیاستمدار فرانسوی بود. او در سال ۱۸۴۰ میلادی، در زمان محمدشاه قاجار با همراهی معماری به نام پاسکال کوست به ایران میآید. این سفر برای تهیه گزارشهایی از آثار باستانی ایران انجام شده بود. سفر سخت و طاقتفرسای فلاندن و همکارانش به ایران بیش از دو سال طول میکشد و محصول آن علاوه بر گزارشی مصور درباره آثار باستانی ایران، کتابی چند جلدی به نام «سفر به ایران» است که در سال ۱۸۵۱ میلادی در پاریس منتشر میشود. آنها تقریباً اغلب آثار تاریخی و باستانی ایران را مورد بازدید قرار دادند و از تمام بناهای ارزشمند، از جمله چند کاروانسرا که موضوع اصلی نوشتار حاضر است، طراحی و نقاشی خلق نمودند. فلاندن خالق تصاویر کاروانسراها، در گراورهایش عمدتاً خود را از جلوی تصاویر کنار کشیده ولی با نگارش خاطراتش، اهمیت موضوع تصویر را دو چندان میکرد. یادداشتهای سفرنامهای فلاندن، جبران کمبودهایی است که تکنیک لیتوگرافی در نقاشی داشت. فلاندن کوشیده با تغییر زوایا در زمینه و سایهروشنها تا حدی جبران مافات نماید. او در تابلوهایش مشابه یک عکاس عمل کرده است. کادربندیهایش شاهد این مدعاست.
از منظر فلاندن، کاروانسراها در ایران بسیار کارکردمحور بودند. شاید به جرأت او، آنها را بهترین نمونه یک جامعه سوداگر میدانست چنانکه مسافر هر چیزی نیاز میداشت اعم از سرپناهی برای چارپایان، اتاق استراحت، مغازه، نمازخانه و احیاناً حمام را در این محل پیدا میکرد. در مسیر سفر او برخی کاروانسراها شهری/روستایی و البته کاروانسراهای بینراهی قرار داشتند. کاروانسراهای شهری اغلب در حومه شهر یا حوالی بازار داخلی شهر قرار داشتند و محل ورود کاروانها بودند. کارکردهای متنوعی هم داشتند. این کاروانسراها نیز همانند بیشتر کاروانسراهای برونشهری مهمانخانهای داشتند، همینطور انباری بودند برای بازرگانانی که در آنجا نیازهای خود را برطرف میکردند. این سازهها از نگاه فلاندن، معمولاً بناهایی عظیم و باشکوه بودند. چهارگوش که هر یک، یک یا دو راهروی رویهم قرار گرفته نیز داشتند و در اطراف صحن گسترده چهارگوشیشان ساخته شده و از طریق دری بسیار بزرگ به آن وارد میشدند. در طراحیهای فلاندن از کاروانسرای شاهی قزوین، او خواسته است جنبوجوش این محل را نشان دهد. فرضاً در قسمت انتهایی تصویر، گنبد حبابی شکل مسجدی به زیبایی سربرافراشته است.
درباره نسبت تعاملی میان کاروانسرا و بازار، در تصویر دیگری که فلاندن از ورودی یک کاروانسرا شهری به بازار در اصفهان کشیده است، ضمن توضیحات مبسوطی که در مورد حجرههای بازار در جلد دوم سفرنامه داده میشود، نکات جالبی در مورد کاروانسرا مطرح میشود، «گاهگاه در این راستههای بازار به در بزرگی برمیخوریم که در یک کاروانسرا است. کاروانسراها هم مانند راستههای بازار، تخصصهای خود را دارند. بعضیها پذیرای ادویهجاتاند، بعضی دیگر خاص پارچههای ابریشمی، چینیآلات یا شیشهآلات، بعضیها خاص انواع پوستها و بعضی دیگر محل فلزات و… . این کاروانسراها نوعی مجموعه مسافرپذیرند که بازرگانان عمده، همراه با کالاهای خود به آنجا وارد میشوند و در محل اقامتگاه و مغازهای مییابند که بابت آنها در طول اقامتشان کرایه مخصری میپردازند. خردهفروشها برای تهیه کالای خودشان به این محلها میآیند. مأموران مالیاتی در این محل به بررسی محمولهها، شمارش آنها، نوع جنسی که در آنها یافته میشود میپردازند و مالیاتی را که مالک آنها باید بپردازد تعیین میکنند.» براساس شواهد و نمونه اسناد بر جای مانده میزان اجارهبهای اتاقهای کاروانسرا عبارت بود از دو درصد مبلغ فروشی که در آنجا صورت میپذیرفت. در مواردی حتی مبلغی بابت سرقفلی از سوی مستاجران پرداخت میشد. همچنین دربان این نوع از کاروانسراها اغلب اشخاصی بودند که جلب دوستیشان برای اجاره کردن این اتاقها لازم بوده است. دربان وظیفه داشته اسامی مستاجران را در دفتری ثبت نماید و معاملات را در «دفتر شاهی» درج کند تا رسمیت بیابند. گفتنی است از اواخر دوره صفوی، اخذ مالیات و عوارض شاهی از کاروانسراها در عین محدودیت تجارت بهخاطر نبود امنیت، آنچنان سنگین شد که ظهور کاروانسراهای خصوصی یا خیریه نیز کمکم نظر مسافران و بازرگانان را جلب کرد.
خوانش تصویری از همان نما
در اینجا زیر طاق آجری یکی از ایوانهای ورودی کاروانسرای شهری هستیم. طبق گفته فلاندن، کاروانسرا در محله مسجد جمعه (از ورودی کوچه هارونیه) واقع است. در انتهای تابلو تصویری از منارعلی دیده میشود که عمود بر محور طاق کاروانسرا قرار دارد. در طراحی فلاندن از کاروانسرای شاهی قزوین، حیاط داخلی یکی از این قبیل کاروانسراها را دیدهایم اما در اینجا جنب و جوش بسیار بشتری به چشم میخورد. وجود شترهای متعدد نشان میدهد که کاروانی تازه از راه رسیده است. ارزش این تصویر، بیشتر وابسته به اصالت قسمت جلوی آن و فردی است که از پشتسر در وسط گذرگاه طاقدار نقاشی شده است. او عبای گشاد و سبکی پوشیده است که از پشم شتر به رنگ سفید با راهراه (احتمالاً) قهوهای است. روی سکوی سمت چپ، در قسمت سایه، شخصی قلیان میکشد. نور متوجه سکوی سمت راست است و در آنجا گروهی مشغول صحبت هستند. در این میان گزمهای با بند تفنگ به روی شانه، به شیوه ایرانیان، مشاهده میشود. فلاندن در اینجا دقیقاً با سایهروشنها بازی کرده است و بهخوبی اختلاف چپ و راست و بالا و پایین را نشان داده است.
بنا بر گزارش فلاندن از سفرنامهاش، هیأت سفارت در اول ماه مارس در ساعت ۱۴ رسماً به تهران وارد میشود. در اینجا نیز ردپای یک طراحی از فضای داخلی کاروانسرا که اتفاقاً نخستین تصویر از تهران در این مجموعه محسوب میشود، دیده میشود. تصویر بیشتر یادآور شبهای متعددی است که مسافران در کاروانسراهای شهری/روستایی گذراندهاند. از نمای تصویرشده کاروانسرای شاهی قزوین، دریافته بودیم که صحن مرکزی در احاطه چهار جناح گسترده است که غالباً در روستاها، هر جناح شامل یک طبقه است. در داخل، ظاهراً یک راهروی وسیع مرکزی در تمام طول هر جناح کشیده میشود. قاعدتاً در این محل است که شترها، اسبها و قاطرها میخوابند. در هر طرف این راهرو بنا بر اصل تقارن در معماری ایرانیاسلامی، دو سکو قرار گرفته است. سکوی سمت راست، نسبتاً باریک و حدود ده سانتیمتر از کف بالاتر است که زینها و کالاها را روی آن میگذارند. سکوی سمت چپ بلندتر و پهنتر به حجرههای مساوی تقسیم میشود. هر حجره معمولاً مجهز به یک بخاری دیواری است و از طریق چند پلکان به آن وارد میشوند تا خدمه شب را در این محل بسر ببرند. در طراحی فلاندن از داخل حجره کاروانسرا در تهران، نمونهای از این حجرهها دیده میشود که در آن یک مسافر عالیرتبه و نگاهبانانش استراحت میکنند. در اطراف، زینهایی به روی ستونها، قلیان و تفنگها دیده میشود. اشعه نوری به صورت مایل نیز از سقف بر فضا میتابد و بر کیفیت بصری فضا میافزاید.
در بخش دیگری از سفر به تاریخ بیستم ژوئن، از مبدأ کنگاور به سمت کرمانشاه، فلاندن و همسفرانش پس از عبور از مردابهای پوشیده از نیزار به بیستون میرسند. زمانی که قدم بر خشکی میگذارند در مقابل صخره غولآسای عمودی تراشخوردهای در کوه بیستون قرار میگیرند. فلاندن اشاره میکند «در بیستون هیچ دهکدهای وجود ندارد» اما در حاشیه یادداشتهایش به کاروانسرایی متروک اشاره میکند. البته کاروان ناگریز است تا چادرهای اسکانشان را در همان حول و حوش در نزدیکی آب برپا کنند.
مطابق گزارشها حوالی پنجم ماه اوت، به سبب بیماری و تب فلاندن، و همینطور عبور از گردنههای طولانی، مسافران به منطقه مهیار میرسند. راه برای فلاندن بسیار خستهکننده بوده، چون خود او مینویسد که به علت بیماری مالاریا، نتوانسته است بدون کمک دو مرد از اسب پیاده شود. با این همه مینویسد «کاروانسرای مهیار یکی از زیباترین کاروانسراهای ایران است. میگویند که مسافران این کاروانسرا را مدیون مادر شاهعباساند. این کاروانسرا بهنحوی ساخته شده که نه تنها احتیاجات ایرانیان را رفع میکند، بلکه از چنان جلوهای برخوردار است که در نوع خود بنای تاریخی زیبایی است… . در بیرون آن آبانباری است که در مخزن آن همواره آب وجود دارد. در روبرو دهکدهای است که در آن میتوان همهچیز از آذوقه تا علوفه برای چارپایان پیدا کرد.»
این منظره بهخوبی تصویر ذهنی ما را از کاروانسراهای مرور شده گذشته تکمیل میکند. آن تصاویر به ما کاروانسراهای شهری/روستایی را نشان داده بودند و در اینجا در برابر یک کاروانسرای بینراهی هستیم. در جلوی صحنه، آبانباری را میبینیم که فلاندن از آن سخن میگوید. در اینجا باید دقت شود که منظور از آبانبار موردنظر فلاندن، آبگیر جلوی صحنه نیست. آبانبار با ارتفاعی کمتر از کاروانسرا، در بالای آبگیر، بین ورودی کاروانسرا و سردر سمت راست قرار دارد. جایی که چند نفری روی پشتبام آن در حال استراحت هستند. فلاندن تصویر زیبایی هم از حیاط این کاروانسرا آورده است که فضای داخلی کاروانسرا را به خوبی نشان میدهد.
در نمای اصلی تصویر اصلی کاروانسرای مهیار، سمت چپ کاروانی در حال استراحت به چشم میخورد و یکی شترها پابندی به پای جلو و سمت راست دارد. میان خیمه و آن شتری که در حالت استراحت است و گردنش را بر روی زمین دراز کرده، میتوان تخت روانی را مشاهده کرد که نوعی اتاقک مستطیلشکل است با دیوارههایی مشبک که چارپایان پالاندار آنرا حمل میکردهاند تا زنان در پناه از آفتاب و البته بدور از نگاه نامحرمان، در آن به مسافرت بپردازند.
در انتهای صحنه و در جلوی کوهستان، سردر باشکوه این کاروانسرای قرن هفدهمی قابل مشاهده است. این کاروانسراهای بینراهی خواه بهطور منزوی همچون مجاور کوه بیستون در میان دشت و خواه همچون اینجا واقع در خارج محدوده یک روستا، غالب اوقات برای مقاومت در برابر تهاجمات غارتگران دارای برج و بارو بودهاند. کاروانسرای مهیار از این گروه است. در انتهای سمت چپ برجی در گوشه بنا دیده میشود که تا نیمی از آن فرورریخته است. دلیل احتمالی ممکن است این بوده باشد که در آن ایام بسیاری از کاروانسراها به حال خود رها شده بودند و البته فلاندن در جلد دوم سفرنامه، درباره یکی از این بناها با تأسف مینویسد «ما در کاروانسرایی بودیم، در یکی از این پناهگاههایی که در گذشته به همت حکومتی نوعدوست یا نذورات مذهبی شخصی پارسا ساخته میشدند اما امروز چه پناهگاهی به مسافران عرضه میدارند؟ این مکانها امروز خراب و تا نیمی ویران شده، غالباً بدون در و بدون نگهبان، متعلق به همه و هیچکساند. همه وارد آنها میشوند و در آنجا اقامت میگزینند، هیچکس به آنها نمیرسد و به فکر مرمت خرابیهای آنها نیست. هر که دلش بخواهد بیآنکه چیزی بپردازد وارد میشود و هیچ کمکی برای نگاهداری این دیوارهای بیصاحب نمیکند.»
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است