ناصرالدینشاه در موزه لوور
فرزانه ابراهیمزاده
در میان شاهان ایرانی بیتردید ناصرالدینشاه قاجار میتواند لقب اهل دلترین شاه ایران را از آن خود کند. او نخستین شاه ایرانی است که به قصد گشتوگذار شال و کلاه میکند و راهی فرنگ میشود. در آنجا با تازهترین مظاهر تمدنی غربی روبهرو میشود و قصد میکند که آنها را در ایران اجرا و پیاده کند.
ناصرالدین شاه سه بار به مقصد اروپا از ایران خارج شد و در مدت چند ماه از شهرهای مختلفی دیدن کرد و آنچه را دید در دفترچههایی که بهعنوان «روزنامه سفر فرنگ» منتشر شد، نوشت. شاید اگر به تیر غیب «میرزارضای کرمانی» دچار نمیشد، برای بار چهارم هم از فرنگ دیدار میکرد، اما عجل سنگی در دست شاه شکار بود و او شیشهای در آستانه شکست.
نکته قابل توجه در هر سه سفر او این است که او در هر سفر به بهانهای به سمت پاریس که به گفته خودش «فیالحقیقه مخصوص رعیت و عامه مردم است» میرفت. به نظر میرسد که ناصرالدینشاه بیشتر از آنکه شیفته فرنگ باشد، شیفته فرانسه بود؛ چراکه توصیفاتی که در این سفرها درباره پاریس میکند، بسیار جذاب و خواندنی است. او در بازگشت از این سفرها نیز بیشتر سوغاتی را از شهر پاریس برای پایتخت میآورد. دیدار از سالن تئاتر بزرگ پاریس زمینهساز راهاندازی تکیه دولت میشود و خیابان شانزلیزه را در لالهزار میبیند و همانطور که کاخ تویلری وسط لالهها ساخته میشود، او لالهزار بالای ارگ را به کاخی زیبا که در انتهایش باغ وحشی ساخته میشود، تبدیل میکند.
شاه و «میرزا حسینخان سپهسالار» و هیات همراه خود در روز دوم تیر ۱۲۵۲ برابر با ۲۳ ژوئن ۱۸۷۳ زمانی که حدودا ۴۳ساله است از زیر «آرک دو تریومف» رد و از ابتدای خیابان شانزلیزه وارد شهر پاریس شدند. ناصرالدینشاه بعد از دیدار با ملکه «ویکتوریا» در انگلستان به پاریس رسید و از سوی «پاتریس دو مک ماهون»، رئیسجمهور فرانسه مورد استقبال قرار گرفت و در کاخی که گفته میشود متعلق به ازدواج «ناپلئون بناپارت» با «ماری لوئیز» است، اقامت کرد و روی تختخواب او خوابید. هیات ایرانی در طول روزهایی که در این شهر بود، از مکانهای زیادی دیدار کرد و شاه تفصیل کاملی از دیدارش از عمارت تویلری که در آن زمان هنوز بازسازی نشده بود، نوشت و از کاخ «ورسای» و دارالشورای سابق فرانسه دیدار کرد، به ورسای رفت و «انولید» که محل دفن ناپلئون بود را دید و نوشت که در آن عمارت که گنبدی مطلا دارد، کلاه و شمشیری که ناپلئون در جنگ «استرالیس» به کمر بسته بود، در کنار سنگ قبر بزرگش قرار دارد.
نکته جالب این است که در نخستین سفر ناصرالدینشاه خبری از برج ایفل نیست؛ چراکه این برج درست در زمان سومین سفر که در اکتبر ۱۸۸۹ – آبان ۱۲۶۱ – یعنی ۹ سال بعد از این برای نمایشگاه جهانی پاریس به مناسبت یکصدمین سالگرد انقلاب فرانسه شد، ساخته و قرار بود که بعد از آن جمع شود، اما ماند و حالا مهمترین نماد این شهر است.
دیدن دوباره لوور
یکی از مکانهایی که ناصرالدینشاه در پاریس دید، کاخ «لوور» است. او در نخستین سفر خود دو بار از لوور دیدن کرد. بار اول در سومین روز سفرش و بعد از دیدار از تماشاخانه پاریس بود. البته نخستین دیدار او از لوور به احتمال زیاد پیش از آن بود که «مادام و مسیو دیولافوا» به شوش بیایند و بخشی از گنجینه آنجا را با خود به فرانسه و لوور ببرند.
چهارمین شاه قاجار در خاطراتش نوشته: «بعد رفتیم عمارت لوور. جمیع حکما و دانشمندان پاریس آنجا بودند. مجسمههای مرمر قدیم و جدید آنجا بود. مجسمههای بسیار خوب دیده شد. یک مجسمه بزرگی بود از مرمر، بسیار عظیمالجثه و قویهیکل، تکیه به کوه داده، نشسته، پاهایش دراز و ظرفی در دستش بود که آب از آن میریخت. این آب، آب همان رودخانه تیبر است که در شهر رم پایتخت ایتالیاست و مجسمههای مرمر ونوس که ربالنوع حسن است. یکی را بسیار خوب حجاری کردهاند، اما هر دو دستش از بازو شکسته بود. صورتهای دیگر هم بود که در جاهای دیگر مثل اینها کم دیده شد.»
ناصرالدینشاه چند روز بعد از این دیدار و بعد از قدم زدن در پارک «لوکزامبورگ» به «پاله رویال» میرود که به نوشته او جای وسیعی بود که ۴۰۰، ۵۰۰ دکان داشت و او کلی از اینجا خرید کرد و بعد به سمت ضرابخانه فرانسه رفت. در این ضرابخانه او تعداد زیادی سکه قدیمی از جمله سکههای تاریخی ایرانی را دید و از آنجا بود که بعد از استفاده از کشتی بخار کوچکی، بار دیگر به لوور میآید و اینبار به نظر میرسد به جای دیدار از کاخ لوور از موزه آن دیدار میکند و به سالنی میرود که بعدها به «گراند گالری» معروف میشود. شاه مینویسد: «بسیار عمارت عالی است و از حیث حجاری و پردههای نقاشی و غیره نظیر ندارد. تالار طولانی بود، بسیار خوشوضع که به آن گالری آپولون میگویند. یعنی دالان ربالنوع حسن و شعر و آواز. اسباب زیادی از ظروف یشم مرصع و بلورهای معدنی و غیر از مصنوعات زرگرهای قدیم از طلا و نقره و بعضی اسباب طلا و غیره که از زیر خاک درآوردند و از بدایع و نفایس دنیا همه را در جعبهها و پشت آیینهها گذاشتند. استخوانهای بازوی «شارلومان» که پادشاه کل فرنگستان بود، در جعبه ضبط کردهاند. جعبه طلایی از قدیم که بسیار خوب زرگری کردهاند، مال «آن دتریش»، مادر لوئی چهاردهم است. این تالار هم از بناهای لوئی چهاردهم است. شبیه تاج لوئی پانزدهم را از سنگهای بدل ساخته، آنجا گذاشتهاند. شمشیر و عصای شارلومان هم بود. خلاصه اتاقهایی که پرده اشکال بود همه را دیدم. کار نقاشان معروف است و پای هر پرده باید شخصی یک روز تمام بنشیند تا نکات نقاشی آنرا بفهمد. با این تعجیل که من داشتم البته درک نقاشی ممکن نمیشد. از کارهای «رافائل» نقاش معروف هم بود. اما من پردههای کار آلبانی را بر سایرین ترجیح میدادم. بسیار باسلیقه نقاشی شده است. کارهای «موریلو» هم بسیار خوب بود. پردههای زیاد از کار استادان دیگر هم بود. مثلا پردهای بود که سی هزار تومان بیشتر قیمت داشت.»
ناصرالدینشاه در آخرین سفر به فرنگ به قصد دیدار از اکسپوزیسیون مشهور پاریس به این شهر آمد. این نمایشگاه که به «اکسپوزیسیون یونیورسال» یا نمایشگاه جهانی معروف بود، در سال ۱۷۸۷ ـ ۱۲۶۰ خورشیدی ـ افتتاح شد و به مدت یک سال در این شهر برپا بود. ایران ناصری یکی از ۳۶ کشوری بود که در این نمایشگاه شرکت کرد. ناصرالدینشاه قاجار در اکتبر ۱۸۸۹ – آبان ۱۲۶۱- برای دیدار از آن به پاریس رفت و یکی از جاهایی که دیدن کرد، برج ایفل تازهتاسیس بود. گفته میشود غرفه ایران در این نمایشگاه یکی از زیباترین غرفههای نمایشگاه بود که آثاری چون اسباب نقاشی، پارچه حریر، پنبه، پشم، مس و برنج در آن به نمایش درآمده بود.
ایران در دورههای بعدی اکسپوزیسیون نیز شرکت کرد و از تجربیاتی که در این نمایشگاه به دست آورده بود، استفادههای زیادی کرد. با این همه بیشترین و بهترین خاطرات شاه شهید از پاریس بود و سوغاتیهایی که آورد از فرنگ رهاورد این سفر. شاید همین دلیلی بود که وقتی باستانشناسان فرانسوی به ایران آمدند، خیلی زود توانستند قاپ شاه را بدزدند و امتیاز حفاری در جنوب را بگیرند و پنهان از چشم ایرانیها این اسباب را در موزه لوورشان بگذارند که اینقدر مورد توجه ناصرالدینشاه بود.
منابع:
روزنامه خاطرات سفرنامههای فرنگ ناصرالدینشاه قاجار
پاریس از دور نمایان شد، پاریس، به روایت مسافران دوره قاجار، به کوشش علیاکبر شیروانی، نشر اطراف
*عکسهای بیشتر، چاپ شده در نشریه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است