ایران؛ سیمرغ اقوام حوزه نوروز
شبان میرشکرایی، پژوهشگر میراث فرهنگی
نوروز، کهنجشن گستره پهناوری است که همگام با طبیعت، زندگی را برای سرزمینهایش و شادی را برای مردمانش به ارمغان میآورد. دوستی میافشاند، آشتی میانجامد و همدلی، یکپارچگی و یگانگی را در میان اقوام گونهگونش میگستراند؛ اقوامی که همآواییشان در لحظه تحویل سال و در هنگامه نوروز، تجلی اسطوره «سیمرغ» را در شهود ۳۰ «مرغ» تداعی میکند؛ اقوامی که در کنار هم در این سرزمین زیستهاند و همدلی و وحدتشان ایران را معنا میبخشد. همچنان که عطار در منطقالطیر میفرماید:
خویش را دیدند سیمرغ تمام / بود خود سیمرغ سی مرغ تمام
ایران، سرزمین آزادگان اگر در گذر زمان به مرزهای سیاسی امروز محصور شده، اما از هر باغ آن گلستان گلی در دامان خود نگه داشته است. اقوام ایرانی همواره در کشاکش تاریخ دوشادوش یکدیگر از حریم مشترکشان پاسداری کردهاند و گرچه هر یک به رنگی و زبانی هستند، اما صلابت و جلالت سیمرغ را در ایرانشان رقم زدهاند.
کشورهای دوازدهگانهای که امروز در بزرگترین پرونده چندملیتی میراث ناملموس جهان همراه شدهاند، همانهایی هستند که گرد هم آمدهاند تا «نوروز» را بهعنوان مهمترین میراث مشترکشان در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت برسانند. کشورهایی که مردمانشان روزگاران گذشته را در لوای یک درفش و در کنار هم نگاهبان فرهنگ و مرزوبومشان بودهاند و اینک در مرزهای سیاسی امروز، اقوام ایرانی به آیین دیرین خود پایبندند و همچنان همراه. گستره فرهنگ ایرانی را شاید بتوان در برگ و نوای جشن نوروز جستجو کرد؛ فرهنگی که از «سین کیانگ» چین در شرق تا کرانههای مدیترانه در غرب و از دشتهای پهناور جنوب سیبری در شمال تا سواحل نیلگون خلیج فارس در جنوب گسترده شده و با مهاجرت صاحبانش به سراسر دنیا صادر شده است.
نوروز در گستره تاریخ
پیشینه جشن نوروز را بسیاری به زمان ورود آریاییان به فلات ایران وابسته میدانند و یکی از شاخصترین شواهد تاریخی برای تشخیص گستره فرهنگ نوروز را میتوان در نگارههای پلههای کاخ «آپادانا»ی تخت جمشید در نقوش هدیهآوران مشاهده کرد. از آنچه در نقوش یادشده برمیآید و احوال نمایندگان اقوامی که تصویرشان بر این سنگها نقش بسته، گستره نوروز تا ورای مرزهای فرهنگی آن زمان بوده؛ چنانکه مصریان و یونانیان نیز در آن میان به چشم میخورند و تاثیر نوروز بر آنها چنان بوده که امروز همچنان در بخشهایی از مصر نیز این جشن برگزار میشود.
«مادها» که نوادگانشان را در آذربایجان و کردستان تا حوزه مرکزی ایران میتوان جست، «ارمنیان» که در جایجای ایران سکنی گزیدهاند و در تلاطمهای این مرزوبوم خوش درخشیدهاند، «خوزیان» که امروز به همین نام جنوب غربی ایران را پاسداری میکنند، «هراتیها» که اقوام شمال شرق و شرق این مرز پرگهرند، «پارتیان» که بخشی از خراسانیان امروزند، «سکاها» و «زرنگیان» که نیاکان مردم سیستاناند و «رخجیان» که اجداد «بلوچان» سلحشورند و همچنین «پارسیان» جنوب و مردمان «گیل» و «دیلم» که پاسداران خرم بهشت این خاک برتر از زرند.
این همزبانی و تشابه رفتاری همان است که مولانا همدلی میخواندش و خوشتر از همزبانیاش میداند. چنان که در داستان هدهد و سلیمان مثنوی میفرماید:
ای بسا هند و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست / همدلی از همزبانی خوشترست
پس زبان محرمی خود دیگر است و نوروز به واقع همان زبان محرمی است میان اقوام ایرانی که مایه قوام فرهنگ مشترک و حفظ ارزشهای ملیشان شده است.
موفقیت در حفظ میراث ناملموس
میراث ناپدیدار که امروز در مجامع رسمی به میراث ناملموس شهره شده، همان است که پایههای فرهنگ بر آن بنا شده و پرداختن به آن است که میتواند بهروزی را ضامن شود. وقتی از میراث فرهنگی سخن به میان میآید، در ذهن، عمارتها، ابزار، ظروف و مسکوکات باستانی تداعی میشود و آنچه از نظر پنهان مانده، همانست که جای این ملموسات بوده و فقدانش بیهویتی را برای مصنوعات امروز رقم میزند. میراث ناملموس جان فرهنگ است. هیچ کاخ و عمارتی ساخته نمیشود؛ مگر به غلیان احساس و اندیشه معمارش و هیچ سفالی رنگ کوره را به خود نخواهد دید؛ مگر نقشی از دل برخاسته را در لمس انگشتان کوزهگری تجربه کرده باشد و این جان اشیا همان میراث ناملموس است.
نوروز بهعنوان برجستهترین میراث ناملموس اقوام ایرانی و پیامآور صلح و دوستی میتواند شاهراهی برای رسیدن به هدف همبستگی ملی و منطقهای باشد. در روزگاری که نامحرمان به اختلافات زبانی و مذهبی دامن میزنند، این نوروز است که رمز توحید را یادآور میشود و افکار و مذاهب را به همدلی و صلح فرا میخواند.
- دستهبندیها: مهرپارسه , میراث فرهنگی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است