ضایعاتی که اسباببازی میشوند
زهره قندهاری
تابلویی بزرگ و سفید؛ «تعمیرگاه زاهدی». اوسا حمید را همه در راسته خیابان کاوه میشناسند، حتی رانندههای تاکسی که در آن خط کار میکنند. سمت راست تعمیرگاه ماشینهای مدل بالا و پایین به ردیف چیده شدهاند برای صافکاری. «حالشان خوب نیست، نیاز به طبیب دارند.» این جمله رضا شاگرد اوساست. سمت چپ ویترینی از اسباببازیهای ماشینی و موتوری است با ضایعات ماشینهای سنگین و کوچک ساخته شدهاند. در بین آنها حیواناتی که با حلقههای سیم درست شده، بیشتر خودنمایی میکند. فضا بوی آهن و فلز میدهد. اینجا مغازه اسباببازیفروشی نیست، مکان صافکاری ماشینهاست که در آن مردی خلاق از ضایعات ماشینها، اسباببازی خلق میکند؛ ماشین، موتور و حیواناتی که با ایدههای خلاقانه و تنی فلزی در کنار ماشینهای دیگر جا خوش کردهاند.
مینشیند روی صنـدلی. ساعت ۱۰ صبح است و ابتدای کاروکاسبی. چند جوان هم ماشینهای دستساخته اوسا را میآورند بیرون و میگذارند روبروی ما. «حمید زاهدی»، ۴۴ساله، متاهل و صاحب یک پسر ۱۸ساله است. سال ۱۳۹۰ بر اثر مشکلاتی که برایش به وجود آمد، کارهای خلاقانه و ساخت ماشین، موتور و حیوانات را با ضایعاتی که در کارش بود، آغاز کرد. به اعتقاد زاهدی، مجسمهسازی و حجمسازی مادر همه هنرهاست؛ «وقتی ذهن بتواند یک حجم سهبعدی را درک کند و آن را طرح بزند، میتواند کارهای زیادی انجام دهد.» او حالا از نخستین ماشینی که ساخته است، حرف میزند: «پدرم حدود ۳۰ سال پیش یک ماکت ماشین از آلمان آورده بود و من خیلی آن را دوست داشتم و همینطور به آن نگاه میکردم. در بین ضایعات، وسایلی پیدا کردم و دیدم چقدر شبیه بوق است. ماکت را گذاشتم روبرویم و با ضایعات ماشینها از روی ماکت یک ماشین کوچک ساختم و این نخستین اثر من بود. آن روز حس خوبی به من دست داد. تمام بدنه و محتویات این ماشین از ضایعات است. تودوزیهای آن هم کار خودم است. همه فکر میکنند که برای ساخت این ماشین خیلی کار کردهام، اما فقط یک صبح تا عصر جمعه که خودم تنها باشم، این کار را انجام میدهم. شاید دیگران باور نکنند.»
وقتی از او درباره انگیزهاش از این کار میپرسم، سرش را بالا میآورد، میخندد و میگوید: «علاقه به شغلم مرا به این کار واداشته و انگیزه من از این کار این است که میتوان خلاق بود. میتوان حتی از دورریز جعبهها، کاغذها و وسایل دیگر چیزهایی ساخت که به درد بخورد. هدف من هم جز این نبوده است که به دیگران بگویم میتوان از هیچ، همه چیز ساخت. وقتی مشتریان من به این وسایل نگاه میکنند، میگویند «عجب حوصلهای داری»، در حالیکه شاید وقت کمی برای ساخت آنها گذاشته باشم، اما ایدهپردازی این کار همیشه در ذهن من بوده و الان به حقیقت رسیده است.»
او میگوید: «این اسباببازی را برای دل خودم ساختهام و هیچگاه قصد فروش آنها را نداشتهام و درصددم در آینده نمایشگاهی از این وسایل برپا کنم.»
به گفته این هنرمند خلاق، ایدههای این وسایل، بصورت ذهنی انجام میشود؛ «اوایل فکر میکردم هر چیزی با علم و قانون است، اما بعدها متوجه شدم غیر از علم، تجربه و خلاقیت هم مهم است و همه موضوعات را باید تجربه کنیم. خلاقیت یک نشانه خوب در زندگی است، البته اگر بارور شود.»
*عکسهای بیشتر، چاپ شده در نشریه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است