هخامنشیان چه کسانی بودند؟
کامیار عبدی، دکترای انسان شناسی، پژوهشگر میهمان مرکز ایران شناسى دانشگاه کالیفرنیا
دوره هخامنشی (۵۵۹ تا ۳۳۰ ق.م.) از اعصار زرین تاریخ ایران بهشمار میآید. هخامنشیان خاندان سلطنتی پارسیان بودند، گروهی از مردمان ایرانی که نیاکانشان در اواخر هزاره دوم ق.م. از استپهای آسیای مرکزی به فلات ایران کوچیدند. این مردمان به شاخههای گوناگون تقسیم و به گوشه و کنار فلات ایران رفته و در آنجا سکنی گزیدند. دو گروه بنام از این مردمان یکی مادها بودند که به سمت کوههای زاگرس رفتند و گروه دیگر پارسیان بودند که راه جنوب را در پیش گرفتند و در سرزمین «انشان»، از ایالات پادشاهی باستانی عیلام، سکنی گزیدند. عیلامیان سابقهای بس طولانی در حکومت، دیوانسالاری و نگارش داشتند که همگی برای پارسیان پدیدههایی بودند جدید و ناشناخته، اما بهسرعت یا آنها را از عیلامیان فراگرفتند یا عیلامیان را به کار گرفتند تا این کارها را برایشان انجام دهند.
از رهگذر امتزاج قومی – اجتماعی – فرهنگی بین پارسیان و عیلامیان فرهنگ جدیدی شکل گرفت و خاندانی عیلامی – پارسی که در «اَنشان»، پایتخت کوهستانی عیلامیان، قدرت را به دست گرفته بود، موفق شد نیروهای مادّی و انسانی عیلامیان و پارسیان و دیگر اقوام منطقه را بسیج کرده و با شکست دادن حکومت ماد و گشودن شوش ـ پایتخت باستانی عیلام ـ بین ۵۵۰ تا ۵۴۰ ق.م. حکومت جدیدی را پی افکند که شاهنشاهی هخامنشی بر آن بنا شد. پس از به زانو درآوردن قدرتهای بزرگ خاور نزدیک، بهویژه امپراتوریهای «بابل نو» و «لودیه» به دست کوروش و فتح مصر به دست کمبوجیه، پسر و جانشین کوروش در ۵۲۵ ق.م.، خانوادهای دیگر از پارسیان به رهبری داریوش بزرگ (۵۲۲ تا ۴۸۶ ق.م.) به قدرت رسید و به تثبیت شاهنشاهی هخامنشی پرداخت. لشگرکشی به اروپا بهمنظور تامین سرحدات دوردست شاهنشاهی، هخامنشیان را به جنگی بیهوده و فرساینده با اتحادیه دولت-شهرهای یونانی کشاند که پس از دستیابی به هدف اصلی ـ به آتش کشیدن آتن در ۴۸۰ ق.م. به دست «خشایارشا»، پسر و جانشین داریوش بزرگ، به تاوان غارت و سوختن «سارد» در ۱۶ سال پیش از آن ـ هخامنشیان با درایت خود را از آن عقب کشیده و یونانیان را به جان یکدیگر انداختند که طی جنگهای «پلوپونز» (۴۳۱ تا ۴۰۴ ق.م.) و بیماریهای واگیردار پیامد آن یونان را از حیز انتفاع ساقط کرد. اما خلاء قدرت در یونان زمینه را برای سلسلهآرگی مقدونیه، همسایه شمالی یونان، هموار کرد تا یونان را متصرف شده و پیامد آن، اسکندر سوم (۳۵۶ تا ۳۲۳ ق.م.) با بسیج نیروهای مقدونی و یونانی و بسیاری از ملل غرب آناتولی و به بهانه انتقام آتش زدن آتن ۱۵۰ سال پیش از آن، در سال ۳۳۴ ق.م. به شاهنشاهی هخامنشی حمله کرد و طی چهار سال با سپاهی بهمراتب مجهزتر و استراتژی و تاکتیکهای نظامی پیشرفتهتر، ارتش نیرومند هخامنشی را در سه نبرد شکست داد. درسال ۳۳۰ ق.م. با غارت و سوختن تختجمشید، نماد وحدت ملّی ایرانیان، هخامنشیان شمشیر بر زمین نهاده و تسلیم شدند.
دوره هخامنشی دورهای درخشان در تاریخ ایران باستان است. آثار معماری و هنری فراوانی از این دوره باقی مانده که از پیشرفت فناوری و و دسترسی گسترده به مواد گرانبها و نیمهگرانبها در این دوره حکایت میکند. آثار معماری و هنری هخامنشی ظرافت و حس زیباییشناسی شایانی را به نمایش میگذارد که مورخان و کارشناسان هنر را مسحور خود کرده است. کیست که در بناهای باشکوه تختجمشید یا گالریهای موزههای بریتانیا و لوور قدم بزند و با دیدن آثار باشکوه هخامنشی انگشت حیرت به دندان نگیرد. اما در این مقاله هدف این است که بهجای آثار چشمگیر هنری و معماری که موضوع نوشتههای فراوان بودهاند، به بارزههای شاخص غیرمادّی از این دوره بپردازیم که آن را یک سروگردن از دورههای پیش و پس از آن، نهتنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ خاورنزدیک باستان، سرتر میسازد. درباره بارزههای شاهنشاهی هخامنشی فراوان قلم زده شده که جمعآوری و چکیده تعدادی از برجستهترین آنها بهطور اجمال در این مقاله کوتاه آمده است.
تکیه بر سیستم اداری، برای انسجام شاهنشاهی
هخامنشیان بزرگترین حکومت فرامنطقهای را تا آن زمان (و از حیث وسعت پنجمین حکومت فرامنطقهای تاریخ بشر) را بنیان نهادند. طی ۲۲۰ سال، هخامنشیان بر سرزمینی حکم میراندند که در سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا گسترده بود و از رودهای «سند» و «آمودریا» در شرق تا دریای «اژه» و مصر در غرب امتداد داشت. سوای قدرت بزرگ نظامی که این سرزمین گسترده را فتح کرده بود و از آن دفاع میکرد ، شاید مهمترین بارزه شاهنشاهی هخامنشی که آن را از تمامی حکومتهای پیش و بسیاری از حکومتهای فرامنطقهای پس از آن متمایز میسازد، ماهیت حکومت آن بود. حکومتهای فرامنطقهای در خاورنزدیک پدیدهای نو و ناشناخته نبودند. رویه رایج در حکومتهای فرامنطقهای لشگرکشی، فتح منطقه، غارت آن و به بردگی گرفتن مردم، سوزاندن شهرها و روستاها و عقبنشینی سپاه بود که اندکی بعد، با شورش مردم، نیاز به تکرار همان اقدامات داشت. هخامنشیان رویهای جدید را به کار بستند؛ سپاه هخامنشی به منطقهای لشگر میکشید و آن را فتح میکرد، اما از غارت و اسارت مردم یا تخریب و سوزاندن شهرها و روستاها پرهیز میکردند، بلکه آن منطقه را به قلمرو شاهنشاهی میافزودند و دستگاه اداری هخامنشی را در آنجا مستقر کرده و سراغ منطقه بعدی میرفتند.
پس از فتح هر سرزمین، فردی شایسته به فرمانداری آن گمارده میشد. این فرد بر اساس شایستگیها و تواناییهای فردی برگزیده میشد. فرمانداران ـ گاهی از اشراف محلی و گاهی از اشراف پارسی ـ تحت نظر بازرسان شاهنشاهی بودند که گوش و چشم شاهنشاه خوانده میشدند و در صورت مشاهده ناکارآمدی در امور، موضوع را به دربار هخامنشی گزارش میدادند تا فیالفور فرماندار بیکفایت را برکنار و فردی اصلح را به کار بگمارد.
اما گرچه «ساتراپ» هخامنشی فرماندار خودمختار سرزمینهای تابعه بود، در عمل دستگاه دیوانسالاری هخامنشی بود که امور اداری و اقتصادی ساتراپی را میگرداند. دستگاه دیوانسالاری بهمنظور مالیاتی، منابع ساتراپی را تحت نظر ساتراپ به خانوادههای بزرگ و شرکتهای بازرگانی واگذار و به دریافت مالیات از آنان بسنده میکرد. این نوع برونسپاری و واگذاری امور تولیدی و اقتصادی به بخش خصوصی از بارزههای شاهنشاهی هخامنشی بود که دخالت حکومت را در امور اقتصادی کاهش و راندمان تولیدی و درآمد حکومت را افزایش میداد.
احترام به حقوق شهروندی
مردم سرزمینهای مفتوحه اتباع شاهنشاهی هخامنشی محسوب میشدند و آزاد بودند که به زندگی عادی خود بپردازند، به زبان خود سخن بگویند، خدایان خود را نیایش کنند و به آداب و رسوم اجتماعی و فرهنگی خود رفتار کنند و فقط در مقابل آزادی و امنیتی که شاهنشاهی برایشان به ارمغان آورده بود، موظف بودند به پرداخت مالیات و تامین سرباز و امکانات برای ارتش شاهنشاهی بههنگام جنگ.
حکومت نه بردهای داشت و نه مردم را به بردگی میگرفت. در واقع شاهنشاهی هخامنشی شاید نخستین حکومت در تاریخ جهان باشد که بهجای بردگان، کارگران آزاد و متخصص را در پروژههای بزرگ و کوچک ساختمانی به کار میبست و هزینههای سفر و دستمزد آنان را پرداخت میکرد. رفاه اجتماعی و احترام به حقوق مدنی در شاهنشاهی هخامنشی تا به این حد بود که حتی کارگران بیمار و زنان باردار از مرخصی باحقوق برخوردار بودند. هخامنشیان حتی برای سگ های کاری جیره و برای رفتار با حیوانات بارکش مقرراتی وضع کرده بودند.
یکتاپرستان باستان
در زمینه مذهبی هخامنشیان خود بهنوعی زرتشتی بودند و خدایی واحد ـ اهورامزدا ـ را نیایش میکردند، اما هیچگاه تلاش نکردند ملل سرزمینهای تابعه را به زرتشتیگرایی بگروانند یا به نیایش اهورامزدا ناچار کنند. در دوره و زمانی که چندخدایی رایج بود، ملل شاهنشاهی در زمینه باورها و مراسم مذهبی خود آزاد بودند و خدایان متعدد در کنار هم در معابد خود میزیستند و نیایش میشدند. در واقع، نهتنها هخامنشیان هیچگونه ممانعت مذهبی برای ملل تابعه ایجاد نکردند، بلکه از مذاهب و خدایان محلی پشتیبانی و امکانات مالی و مادی مراسم گوناگون را تامین و معابد خدایان گوناگون را به هزینه حکومتی مرمت و بازسازی میکردند. حتی شواهدی در دست است حاکی از اینکه هخامنشیان؛ فرقهها و آیینهای مذهبی محدود و کوچک را نیز آزاد گذاشته بودند. از نمونههای بارز یکی مربوط به خدای مصری به نام «بِس» است که کشف اشیای زیادی با نقش او در گوشهوکنار شاهنشاهی حاکی از رواج آیین «بِس» در شاهنشاهی بوده است.
ارتباطات
هخامنشیان به اهمیت ارتباطات در رتقوفتق امور شاهنشاهی و برنامههای نظامی، اداری، اقتصادی و فرهنگی واقف بودند و در جهت گسترش و تسهیل ارتباطات در شاهنشاهی خود تلاش فراوان مبذول میداشتند. «راه شاهی» مهمترین وسیله ارتباطی شاهنشاهی هخامنشی بود. یکی از گستردهترین و مهمترین دستاوردهای هخامنشیان ساخت راه شاهی بود که شاخههای مختلف آن که بیشتر سنگفرش و در نقطه به نقطه آن چاپارخانههایی ساخته شده بود، گوشهوکنار شاهنشاهی را به یکدیگر وصل میکرد. راه شاهی شریان اداری، نظامی، اقتصادی، فرهنگی شاهنشاهی بود اما هخامنشیان به راههای سطحالارضی بسنده نکرده و با ساخت یکی از مشهورترین آبراههای باستانی (ترعه سوئز در مصر) استیلای خود را بر دریاها نیز تثبیت کردند.
توسعه اقتصادی
کوروش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی بود، اما مهندسی و تثبیت شاهنشاهی مرهون داریوش اول بود. داریوش اول با طراحی و اجرای سیستم اداری ـ مالی جدیدی برای اداره قلمرو وسیع شاهنشاهی، ایجاد شبکه «راه شاهی» و چاپارخانههای مربوطه بهمنظور تسهیل ارتباط بین چهار گوشه شاهنشاهی، ضرب سکه و استاندردسازی سیستم اقتصادی، موفق شد ارتباطات را بین گوشهوکنار شاهنشاهی توسعه دهد. ملل سرزمینهای دوردست در آسیای مرکزی و شرق ایران تا سرحدات هند، اینک میتوانستند بهآسانی از طریق راه شاهی و در سایه امنیت حاکم بر شاهنشاهی به دوردستترین نقاط در غرب شاهنشاهی تا کرانههای دریای مدیترانه و اژه سفر کنند و به تبادل کالا بپردازند. از این رهگذر بود که مواد جدیدی چون برنج، شکر، ارزن و کنجد، و احتمالا ابریشم به قلمرو شاهنشاهی راه پیدا کرد و گسترش یافت.
توسعه فرهنگی
راه شاهی که شریان ارتباط اقتصادی و اداری شاهنشاهی بود، برای نقلوانتقال عقاید، ایدهها و نوآوریها نیز به کار گرفته میشد. مردمان گوناگون، از یونانیان، فینیقیان، مصریان، بابلیان، ارمنیان، پارسیان ، مادها، هیرکانیان، سغدیان، بلخیان و خوارزمیان که پیش از این ارتباط اندک و محدودی با هم داشتند اینک از طریق راه شاهی و در لوای امنیت و آرامشی که هخامنشیان به ارمغان آورده بودند، میتوانستند با یکدیگر به تبادل افکار و عقاید پرداخته و از پیشرفتهای یکدیگر در زمینههای فرهنگی، علمی و فناوری آگاه شوند. مغان آسیای مرکزی با فلاسفه ایونیهای به بحث بنشینند و براهنه هندی با کاهنان بابلی. دانش، شاهراهی مناسب برای انتقال و بستری مناسبتر برای تبادل نظر و فراگرفتن یافته بود.
چندزبانی
از همان ابتدا شاهنشاهی هخامنشی ملغمهای بود از ملل گوناگون با زبانهای گوناگون از خانوادههای زبانی مختلف. بخش عمدهای از اتباع هخامنشی، بهویژه در ساتراپیهای شرقی و مرکزی که تباری ایرانی داشتند، به زبانهای ایرانی صحبت میکردند که مهمترین آنها پارسی باستان، مادی، پارتی، سغدی و بلخی بود. در بینالنهرین در مرکز شاهنشاهی، مردم به زبانهای سامی چون بابلی، فینیقی، عبری و آرامی سخن میگفتند و مینگاشتند، در جنوب غربی ایران مردم هنوز از عیلامی استفاده میکردند، در آفریقا زبانهای رایج مصری و کوشی بود و در آناتولی گروهی از زبانهای هندواروپایی چون لوویایی، لودیهای، فریژیهای، پالایی و صدالبته لهجههای گوناگون یونانی. طبیعتا فراگیری و خواندن و نوشتن و حرف زدن به تمام این زبانها غیرممکن بود. شاهنشاهان و اشراف هخامنشی احتمالا به سه زبان اصلی شاهنشاهی (فارسی باستان، عیلامی، بابلی و شاید مادی) تا حدودی مسلط بودند، اما احتمالا برای مکاتبه یا مصاحبه به زبانهای دیگر، از گروهی دیلماج استفاده میکردند. تنها دستگاه اداری و دیوانسالاری هخامنشی بود که با مشکلی اساسی مواجه بود و ناچار به مکاتبه با حدود ۳۰ ساتراپی با زبانهای گوناگون. به این ترتیب بود که دربار هخامنشی از زمان داریوش بزرگ تصمیم گرفت زبان آرامی را بهدلیل رواج آن در بخش گستردهای از شاهنشاهی بهعنوان زبان اداری شاهنشاهی به کار گیرد. با اینکه به کارگیری زبان آرامی کار را برای کاتبان و مستوفیان آسان کرد، اما چون برخلاف عیلامی و بابلی که به خط میخی روی الواح گل نوشته میشدند، آرامی با جوهر روی موادی چون چرم، پارچه، کاغذ و پاپیروس نوشته میشد، مانند الواح گلی باقی نمانده و طی مدت کوتاهی از بین رفتند. از این رواست که از دوره اردشیر اول (۴۶۵ تا ۴۲۴ ق.م.) در منابع مکتوب مربوط به شاهنشاهی کاهش شدیدی رخ میدهد که البته ناشی از افت راندمان دستگاه حکومتی نیست، بلکه ناشی از از بین رفتن مدارک است. در واقع کشف دو بایگانی مهم، یکی در مصر و دیگری در بلخ، حاکی از آن است که دستگاه حکومتی هخامنشی تا آخرین روزهایش با شدت و حدت مشغول فعالیت بوده است .شاید مهمترین بارزه شاهنشاهی هخامنشی بیش از دو سده صلح و آرامش در بخشی از جهان بود که چه در آن زمان و چه امروز به آشوب و اغتشاش خو گرفته بود. «صلح پارسی» (Pax Persika) که ماحصل ترکیبی از ارتش قدرتمند، حکومت کارآمد و تساهل فرهنگی ـ مذهبی بود، دو قرن آسایش و آرامش را در اختیار مردم نهاد که بازده آن توسعه علمی، فرهنگی، هنری و اقتصادی خاور نزدیک بود.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است